بازگشت

يورش بر امام زين العابدين


فاجران جفاكار، بر حضرت زين العابدين عليه السلام كه بيمار بود و بيماري، وي را ناتوان ساخته و اندوه، قلبش را شكافته بود، حمله ور شدند، پليد پيسي گرفته شمر بن ذي الجوشن خواست آن حضرت را بكشد، ولي حميد بن مسلم بر او نهيب زد و گفت: «سبحان اللَّه! آيا كودكان را مي كشي، او بيمار است». [1] .

آن فرومايه، اعتنايي به وي نكرد، ولي عمه اش، حضرت زينب به سوي وي رفت و به او آويخت و گفت: كشته نمي شود، مگر اينكه من نيز پيش از او كشته شوم [2] آنگاه آن فرومايگان، وي را رها نمودند و بدين ترتيب آن حضرت به صورتي شگفت انگيز از دست آنان نجات يافت.

عمر بن سعد، از برابر زنان گذشت، آنان در برابر او فرياد كشيدند و گريستند. آنگاه، آن پليد، لشكريان را از تعرّض به آنان، منع نمود». [3] .


پاورقي

[1] طبري، تاريخ 454 /5.

[2] قرماني، تاريخ، ص 108. و درالمنتظم ج 5، ص 341 آمده است که ابن‏سعد، دستور قتل امام زين‏العابدين عليه‏السلام را داد ولي حضرت زينب خود را بر او افکند و گفت: «کشته نمي‏شود تا اينکه من کشته شوم»، پس به وي رقّت نمود و از او دست بازداشت.

[3] ابن‏کثير، تاريخ 189 -188 /8.