بازگشت

فاجعه ي عظيم


امام عليه السلام مدتي طولاني از روز را باقي ماند در حالي كه زخمها و سختي خونريزي، آن حضرت را از پاي انداخته بود. آنگاه بر آن جنايتكاران فرياد زد:


«آيا براي كشتن من جمع شده ايد؟ به خدا! بعد از من بنده اي از بندگان خدا را نخواهيد كشت، سوگند به خدا! من اميدوارم كه خداوند مرا با خواري شما كرامت بخشد و سپس از جايي كه متوجه نباشيد براي من از شما انتقام گيرد...».

شقاوتمند گناهكار، «سنان ابن انس»، شمشير خود را كشيده بود و نمي گذاشت كسي به امام نزديك شود تا مبادا در گرفتن سر آن حضرت، بر او پيش دستي كند و او جايزه را از سرورش فرزند مرجانه، از دست بدهد.

عمر بن سعد ناپاك، روي به شبث بن ربعي كرد و به او گفت: «فرود آي و سرش را براي من بياور».

شبث، بر او اعتراض كرد و گفت: «من با او بيعت نموده و سپس خيانت نمودم، حال،فرود آيم و سرش را ببرّم، نه به خدا! چنين نخواهم كرد...».

ابن سعد ناراحت شد و او را تهديد نمود و گفت: «در اين صورت به ابن زياد گزارش مي دهم».

- «به او گزارش بده». [1] .

«شمر»، بر ياران فرومايه جنايتكارش فرياد زد: «واي بر شما! در مورد اين مرد،منتظر چه چيزي هستيد؟ او را بكشيد، مادرانتان به عزايتان بنشينند».

«خولي بن يزيد» به سوي حضرت رفت تا او را شهيد كند، ولي سست شد و به لرزه افتاد؛ زيرا هيبت امام، او را گرفته بود، آنگاه سنان بن انس پليد بر او اعتراض كرد و بر او فرياد زد: «خداوند بازويت را بشكند و دستت را از تن جدا كند»، سپس- بنا به آنچه بعضي از مورخان مي گويند [2] ما آنها را بعداً بيان خواهيم


كرد- همچون سگ، به سوي امام حمله برد و سر مباركش را از تن جدا ساخت. سر مبارك امام عليه السلام را از تن جدا ساخت در حالي كه لبخندي از خرسندي، اطمينان و پيروزي جاوداني كه به دست آورده بود، بر لب داشت.

امام، جانش را به عنوان بهايي براي قرآن كريم تقديم نمود، قيمتي براي شرافت،عزّت و بزرگ منشي كه انسانيّت به آن، بلندي مي يابد...؛ قيمتي كه تقديم كرد، گران و عظيم بود؛ زيرا مظلوم، ستمديده و غريب كشته شد، پس از آنكه داغ مصيبت فرزندان و اهل بيت و يارانش را كشيد و در حالي كه تشنه بود، در برابر ديدگان افراد خانواده اش، سر بريده گشت، پس كدام بها، از اين بهايي كه امام به طور خالص در پيشگاه خداوند به عنوان قرباني تقديم نمود، گرانقدرتر است؟

امام با فداكاري عظيم و جانبازي اش، با خداوند به داد و ستد پرداخت و تجارتش،تجارتي سودآور بود كه خداي تعالي فرموده است:

«خداوند، جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد مي كنند تا دشمنان دين را به قتل رسانند، يا خود كشته شوند، اين وعده ي قطعي است بر خداوند و عهدي است كه در سه (دفتر آسماني) تورات، انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد كيست؟ اي اهل ايمان! شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و فيروزي بزرگي است». [3] .

به تحقيق، امام در داد و ستدش، سود برد و افتخاري را به دست آورد كه


جز او كسي به آن دست نيافته است، زيرا در خانواده ي شهداي حق، كسي نيست كه به شرافت، مجد و جاودانگي همانند آنچه امام بدان دست يافته است رسيده باشد، اين دنياست كه ياد او را گرامي مي دارد و اين حرم مقدس آن حضرت است كه عزيزترين و مهمترين حرم بر روي زمين گشته است.

امام بزرگوار، پرچم اسلام را بلند و در اهتزاز برداشت، در حالي كه با خون وي و خون شهيدان اهل بيت و يارانش، آغشته است و در گستره ي اين جهان هستي، نورافشاني مي كند و افقهاي بزرگوارانه اي براي ملتهاي جهان و امتهاي زمين، براي حريت و كرامتشان مي گشايد.

امام عليه السلام به شهادت رسيد تا در سرتاسر اين هستي، دولت حق را به پاي دارد و جامعه را از حكومت امويان نجات دهد، آنان كه حقوق انسان را منكر شدند و كشور را به كشتزاري براي خود تبديل كردند تا براي خود هر آنچه را خواهند، برگيرند.


پاورقي

[1] الدرالنظيم في مناقب الائمة، ص 551.

[2] خوارزمي، مقتل 36/2.

[3] توبه / 110: (إنَّ اللَّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتِلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَ عْداً عَلَيْهِ حَقّاً في التَّوْراةِ وَالْإنْجِيلِ وَالْقُرْآن وَ مَنْ أَوْفي بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِروا بِبَيْعِکُمْ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيِم).