بازگشت

مناجات امام حسين با خداوند


امام عليه السلام در آن لحظات پاياني، به سوي خدا روي آورد و با قلبي متوجه به پروردگار، با او به راز و نياز و تضرع در پيشگاه وي پرداخت و از فجايع و مصيبتهايي كه به آن حضرت رسيده بود، به درگاهش شكايت نمود و گفت:

«بر قضاي تو صبر مي كنم كه پروردگاري جز تو نيست، اي فريادرس! مرا پروردگاري جز تو و معبودي به غير از تو نيست، بر حكم تو صبر مي كنم، اي مددرسان كسي كه مددرساني نداشته باشد! اي پيوسته اي كه او را پاياني نباشد! اي زنده كننده ي مردگان! اي پايدار بر هر نفسي! ميان من و آنان حكم كن كه تو بهترين حاكمان هستي». [1] .

اين ايماني است كه با همه ي وجودش آميخته شده و از مهمترين عناصر وجود او گشته بود... وي به خدا پيوسته و بر قضاي او صبر نمود، فجايع و مصيبتهايي كه بر وي رسيده و از آن رنج ديده را به خدا واگذار كرده بود. اين ايمان عميق همه ي آنچه را كه بر وي رسيده، از ياد آن حضرت برده بود.

«دكتر شيخ احمد وائلي»، در قصيده ي برجسته اش مي گويد:



يا اباالطف و ازدهي بالضحايا

من اديم الطفوف روض خيل






نخبة من صحابة و شقيق

و رضيع مطوق و شبول



والشباب الفينان جف ففاضت

طلعة حلوة و وجه جميل



و توغلت تستبين الضحايا

و زواكي الدماء منها تسيل



و مشت في شفاهك الغر نجوي

نم عنها التحميد والتهليل



لك عتبي يا ربِّ ان كان يرضيك

فهذا الي رضاك قليل



«اي صاحب روز عاشورا، در حالي كه از خاك كربلا سبزه زاري زيبا، شاداب گشته بود».

«گزيده اي از ياران و برادري و شيرخواره اي گردنبند به گردن و شير بچگاني».

«و جوانان برومندي كه از دست داده بودي با آن چهره هاي زيبا و صورتهاي دلنشين».

«تو پيش رفتي تا قربانيان را ببيني كه خونهاي پاك از آنان روان بود».

«از ميان لبان با شكوهت، نجوايي جريان يافت كه سپاس خداي و تهليل او را مي گفت».

«پرودگارا! تو بايد خشنود گردي، اگر تو را خشنود مي سازد كه اين در برابر رضاي تو، اندك است».


پاورقي

[1] مقرم، مقتل ص 283.