بازگشت

شهادت طفل شيرخوار


صبر اباعبداللَّه عليه السلام، چگونه صبري بود؟!! چگونه توانست اين فجايع را تحمل كند...، صبري بود كه كاينات در برابر آن عاجز مي مانند و كوهها از هراس


آن، تكان مي خورند، از فجيع ترين و سخت ترين مصيبتهاي آن حضرت، داغدار شدن به سبب فرزند شيرخواره اش «عبداللَّه» بود كه در خوش سيمايي همچون ماه تمام بود، آن حضرت او را گرفت و بسيار بوسيد و با او براي آخرين بار وداع كرد، او را در حال اغما يافت، چشمانش به گودي نشسته و لبانش از شدت تشنگي پژمرده گشته بودند. حضرت، او را برداشت و به سوي آن قوم بُرد تا عواطف آنان را تحريك كند،شايد جرعه اي آب به وي بنوشانند. او را بر آنان عرضه داشت در حالي كه با عباي خود وي را از آفتاب نگه مي داشت. از آنان خواست تا با اندكي آب، به كمك وي بشتابند، ولي دلهاي آن مسخ شدگان به رقّت نيامد و ستمكار فرومايه، «حرملة بن كاهل» تيري به سوي او نشانه گرفته، با فرومايگي مي خنديد و در برابر همراهان فرومايه اش افتخار مي كرد و مي گفت: «اين (تير) را بگير و به او آب بنوشان».

آن تير- خدايا!- گردن طفل را شكافت، هنگامي كه گرمي تير را احساس كرد، دستهايش را از قنداقه اش بيرون آورد و چون پرنده اي سربريده شده، بر سينه ي پدر، دست و پا زد، آن طفل سر به سوي آسمان بالا برد و بر دست پدر، جان سپرد... منظره اي بود كه از هراسناكي اش، دلها شكافته و زبانها بند مي آيند... امام دو دستش را كه از آن خون پاك، پر بود، بالا برد و آن خون را به سوي آسمان پرتاب كرد- آن گونه كه امام باقر عليه السلام مي گويد- قطره اي از آن بر زمين نيفتاد، آنگاه با پروردگارش به راز و نياز پرداخت و گفت:

«آنچه بر من وارد مي شود را حضور در ديدگاه الهي آسان مي كند».

خداوندا! اين كودك نزد تو از بچه ي ماده شتر (صالح پيامبر) كمتر نباشد، پروردگار من! اگر ياري را از ما نگهداشته باشي پس آن را براي آنچه از آن بهتر است قرار ده و براي ما از ستمكاران انتقام گير و آنچه در گذر دنيا بر ما گذشته،


ذخيره ي آخرت ساز. خداوندا! تو بر قومي كه شبيه ترين فرد به پيامبرت محمد صلي اللَّه عليه و آله را كشته اند، شاهد هستي».

آنگاه امام از اسب خود فرود آمد و با غلاف شمشيرش، گودالي براي طفل خود، حفر كرده او را آغشته به خون پاكش به خاك سپرد. و گفته شده كه او را همراه كشتگان از اهل بيتش قرارداد. [1] .

اي اباعبداللَّه! خداوند تو را بر اين فجايعي كه هيچ پيامبري از پيامبران خدا به آنها گرفتار نشد و بر هيچ مصلحي در زمين، جاري نگشت، ياري دهد.


پاورقي

[1] مقرم، مقتل الحسين، ص 273.