بازگشت

شهادت حر


آنگاه قهرمان بزرگ، «حرّ بن يزيد رياحي» كه به نداي حق پاسخ مثبت داد


و آخرت را بر دنيا ترجيح داده بود، به ميدان آمد و با لبي خندان و شادماني فراوان از نصرت ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به استقبال مرگ رفته،به نبردي سخت و شديد پرداخت، در حالي كه رجز مي خواند:



اني أنا الحرّ و مأوي الضيف

أضرب في اعراضكم بالسيف



عن خير من حلّ بلاد الخيف

اضربكم و لا اري من حيف [1] .



«من حرّ هستم و پناه دهنده ي ميهمان كه با شمشير بر شما مي كوبم».

«در دفاع از بهترين كسي كه در سرزمين خيف وارد شد، شما را ضربه مي زنم و افسوس نمي خورم».

با اين رجز، از كرم و سخاوت خود سخن گفت و اينكه خانه اش، پناهگاه ميهمانان و جايگاه قاصدان بوده. و نيز اعلام نمود كه با شمشير خود، در حمايت از امام عظيمي كه بهترين اقامت كننده در سرزمين خيف است، برگردن آنان مي زند و در اين كار، نه اشكالي مي بيند و نه از جنگيدن با آنان افسوس مي خورد.

حرّ در حالي كه «زهير بن قين» همراه او بود مي جنگيد و هرگاه يكي از آنان در ميان جمع لشكر درگير مي شد، ديگري او را رهايي مي داد، ساعتي بر اين حال بودند. [2] .

اسب حرّ، زخمهايي برداشت ولي وي از آن پياده نشد بلكه همچنان سوار بر آن، با آنان مي جنگيد و قول «عنتره» را مثال مي آورد:



ما زلت ارميهم بثغرة نحره

و لبانه حتي تسربل بالدم



«همچنان آنان را با زير گلو و سينه اش، مي زدم تا اينكه آغشته به خون گردد».


ميان حرّ و يزيد بن سفيان، دشمني ديرينه و ريشه داري بود كه «حصين بن نمير» آن را در نظر گرفت و به يزيد گفت: اين حرّ است كه كشتن او را آرزو مي كردي. يزيد بر او حمله كرد، حرّ بر او تافت و او را كشت [3] «ايوب بن مشرح» تيري به سوي اسب حرّ نشانه گرفت و آن را پي كرد و اسب رم كرد ولي حرّ چون شير از آن بر جست بدون اينكه زياني به وي برسد و با شجاعت در حالي كه پياده بود، به جنگ پرداخت تا آنجا كه به گفته ي مورخان، 42 نفر از آنان را كشت [4] تا اينكه پيادگان با شمشيرها و نيزه هايشان بر او حمله بردند و او را بر زمين غلتان در خون پاك خود افكندند. ياران امام به سويش شتافتند و او را برداشته در برابر چادر امام كه در مقابلش مي جنگيدند، بر زمين نهادند. امام در كنار او ايستاد و با نگاهي سرشار از نور خدا به چهره ي مردانه اش مي نگريست. ياران امام نيز با حالتي از خشوع، ايستادند. امام، پيش رفت و خون از چهره ي حرّ پاك كرد و با اين كلمات، او را به سوگ نشست:

«تو آزاد هستي همانگونه كه مادرت تو را نامگذاري كرد و تو در دنيا و آخرت آزاد هستي».

همانا حر آزاد بود و عقلش بر هواي نفسش غلبه كرده بود و در ياري سرور جوانان اهل بهشت شهادت را بر زندگي در دنيا اختيار كرد و با مرگ كريمانه خود در راه خدا درگذشت و يكي از اصحاب امام با حالتي ار خشوع مرثيه زير را خواند:



لنعم الحرّ، حر بني رياح

صبور عند مشتبك الرماح



و نعم الحرّ اذ فادي حسيناً

و جاد بنفسه عند الصباح [5] .




«بهترين آزاده، حرّ بني رياح است كه هنگام به هم پيوستن نيزه ها، شكيبا بود».

«بهترين آزاده، آنگاه بود كه خود را فداي حسين كرد و هنگام بامداد، جان خود را تقديم نمود».


پاورقي

[1] الفتوح 185 /5.

[2] البداية والنهاية 184 -183 /8.

[3] طبري، تاريخ 434 /5.

[4] المناقب 100 /4.

[5] الفتوح 186 /5.