بازگشت

سپاه اموي جنگ تن به تن را نپذيرفت


اردوگاه اموي، از جنگ تن به تن به تنگ آمد؛ زيرا ياران امام نمونه هاي شگفت انگيزي از قهرمانيها ارائه دادند و سپاه از تلفات سنگيني كه متحمل شده بود، به فغان آمد، به طوري كه «عمرو بن حجاج زبيدي» از اعضاي برجسته ي كادر فرماندهي سپاه ابن سعد، متوجه گرديد كه ادامه ي جنگ تن به تن به نابودي سپاه او خواهد انجاميد و سببش شجاعت ياران امام و قدرت يقين آنان بود و اينكه آنان، مرگ را به چيزي نمي گرفتند، پس بر سپاه خود فرياد كشيد و آنان را از جنگ تن به تن بازداشت و گفت:

«اي احمقان! آيا مي دانيد با چه كساني در حال جنگ هستيد؟ شما با گزيده ي سواران اهل اين سرزمين و گروهي استوار و شهادت طلب مي جنگيد، پس هيچ كس از شما به جنگ آنان نمي رود، مگر اينكه او را خواهند كشت. به خدا! اگر فقط با سنگ، آنها را بزنيد، آنان را مي كشيد». [1] .

اين سخنان، انگشت بر نشانه هاي برجسته از صفات ياران امام و جهت گيريهاي آنان گذاشت كه عبارتند از:

الف- آنان سواران اهل آن سرزمين بودند چون قهرمانيهاي كم نظير و قدرت اراده داشتند كه در سپاه ابن سعد، موجود نبود.

ب- آنان اهل بصيرت و آگاهي بودند كه حق را دريافتند و ارزشهاي والايي را فهميدند كه امام آنها را شعار خود قرارداده و به خاطر آنها مبارزه كرده بود،پس آنان از روي آگاهي و دليل روشن نسبت به وضع خود، مي جنگيدند و مانند دشمنانشان نبودند كه در گمراهي، سرگردان شدند و در باطل و ضلالت،


فرورفتند.

ج- آنها در دفاع از امام شهادت طلب بودند و اميدي به زندگي نداشتند. همه ي فضيلتهاي انساني، از عقل برتر گرفته تا شجاعت والا و شرافت بلند و ايمان عميق، در آنها فراهم بود.

مورخان مي گويند: ابن سعد، نظر ابن حجاج را پذيرفت و به همه ي نيروهايش دستور داد تا از جنگ تن به تن با ياران امام، خودداري نمايند. [2] .


پاورقي

[1] انساب‏الاشراف 400 /3.

[2] أنساب الاشراف 400 /3.