بازگشت

سخنان امام حسين


رحمت و مهرباني امام نسبت به دشمنانش، آن حضرت را بر آن داشت كه بار ديگر، آنان را پند و اندرز دهد تا كسي از آنان ادعا نكند كه در كار خود آگاه نبوده است، پس به سوي آنها رفت در حالي كه كتاب خداوند بزرگ را باز كرده و عمامه ي جدش رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را بر سر نهاده و جنگ افزار آن حضرت را به خود بسته، در هيبتي بود كه پيشانيها در برابرش خاضع مي شد و چشمها از نگريستن به آن باز مي ماند، پس به آنان فرمود:

«نابود و غم، شما را باد اي جماعت! آيا وقتي كه مشتاقانه ما را فراخوانديد و ما به سرعت شما را اجابت كرديم، شمشيري را كه در دست داشتيد بر ما افراختيد و آتشي را كه ما براي دشمنان خود و شما روشن نموده بوديم، بر ضد ما و به نفع دشمنانتان شعله ور ساختيد بدون اينكه عدالتي با شما روا داشته باشند، و يا اميدي به آنان داشته باشيد، بر ضد دوستانتان فراهم آمديد، آيا گرفتاريها شما را نباشد در حالي كه هنوز شمشيري كشيده نشده و خاطري آزرده نگرديده و انديشه اي به كار نيفتاده است، ولي شما با شتاب سوي آن رفتيد، همچون پرواز ملخان نارس و بر آن فراهم آمديد همچون افتادن پشه هاي كوچك در آتش، آنگاه پيمانها را شكستيد، پس فرومايگي از آن شما باد اي بردگان امّت و جدا ماندگان از احزاب و دور شدگان از كتاب خدا و سنّتها! واي بر شما! آيا اينان را ياري مي كنيد و از ياري ما دست بر مي داريد! باري، به خدا! اين خيانتي است در ميان شما كه ريشه هايتان بر آن جاي گرفته و شاخه هايتان بر آن روييده و محكم گشته و شما بدترين ثمره گشته ايد، بيننده را اندوهگين مي سازيد و خوراك هر غاصبي مي شويد.

همانا اين نابكار نابكار زاده، ميان دو چيز را گرفته است، ميان شمشير


كشيدن و خوار گشتن و هيهات كه ما خوار شويم، خداوند، پيامبرش و مؤمنان، و دامنهاي پاك، مطهّر و همتهاي بلند و جانهاي با شهامت، آن را براي ما نمي پذيرند كه اطاعت فرومايگان را بر شهادتگاه بزرگواران ترجيح دهيم، همانا من با اين خانواده با وجود كمي افراد و فروگذاشتن ياري كنندگان، به نبرد مي پردازم».

سپس ابيات «فروة بن مسيك مرادي» را بر زبان آورد:



فان نهزم فهزامون قدما

وان نهزم فغير مهزمينا



و ما ان طبنا جبن ولكن

منايانا و دولة آخرينا



فقل للشامتين بنا افيقوا

سيلقي الشامتون كما لقينا



اذا ما الموت رفع عن اناس

بكلكله اناخ بآخرينا



«اگر آنان را فراري دهيم، پيشتر نيز فراري داده ايم و اگر شكست بخوريم، شكست خورده نباشيم».

«بر ما ترسي وارد نمي شود ولي اين اجلهاي ما و دولت ديگران باشد».

«به شماتت كنندگان بگو از ما عبرت گيرند كه شماتت كنندگان آنچه را ديديم، خواهند ديد».

«اگر مرگ از مردمي برداشته شود، با تمام قدرت بر ديگران فرود مي آيد».

به خدا! پس از آن نخواهيد ماند مگر آن مقدار كه كسي بر اسب سوار شود كه همچون گشتن آسياب، بر شما بگردد و همچون لرزش محور، شما را خواهد لرزاند، اين مطلبي است كه پدرم از جدّم رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به من گفته است: پس فكر خود و فكر شريكانتان را جمع كنيد كه كارتان بر شما اندوهي نباشد، آنگاه در مورد من حكم كنيد و مهلتم ندهيد. من بر خداوند، پروردگار خود و پروردگار شما توكّل كرده ام، نيست جنبنده اي مگر اينكه او، آن را در اختيار داشته باشد كه


پروردگار من به راه راست باشد». [1] .

آنگاه دو دست خود را به نفرين كردن بر آنان برداشت و گفت: «خداوندا! باران آسمان را از آنها منع كن و بر آنها سالهايي بفرست همچون سالهاي يوسف و غلامي آشنا به كار بر آنان بگمار تا جامي تلخ به آنان بنوشاند؛ زيرا ما را تكذيب نمودند و فروگذاشتند، تو پروردگار ما هستي، برتو توكّل نمودم بازگشت، به سوي تو باشد». [2] .

امام با اين سخنان، همچون آتشفشاني، منفجر شد و از صلابت عزم و قدرت اراده ي خود، نمونه اي ارائه داد كه همانند آن ديده نشده است. سخنان حضرت، اين نكات را در برداشت:

اولّ: آن حضرت آنان را به شدت، به خاطر تناقض در رفتارشان نكوهش نمود؛ زيرا آنان براي كمك خواستن و ياري طلبيدن از وي شتافتند تا آنان را از ستم امويان و ظلم آنان برهاند و هنگامي كه آن حضرت براي ياري آنان به پاخاست، بر او دگرگون شدند و شمشيرهايشان را كه لازم بود، بر دشمنانشان كشيده مي شدند، بر او كشيدند، آنان كه در خوار ساختن آنان و اجبارشان بر آنچه نمي خواستند، بسيار كوشيده بودند.

دوم: حضرت، تأسف فراوان خود را از حمايت آنان نسبت به حكومت اموي ابراز داشت؛ حكومتي كه نه عدالتي را در ميان آنان اعمال كرده و نه حقي را گسترش داده بود و نه هيچ اميد و آرزويي در آن حكومت داشتند.

سوم: صفات موجود در آنان را مورد انتقاد شديد قرار داد كه با داشتن آن


اوصاف از پست ترين ملتهاي زمين شده بودند؛ زيرا آنان بردگان امّت و منحرفان از احزاب و ناباوران به كتاب خدا و گروه گناهكاران بودند و ديگر سرشتهاي نادرستي كه در آنها بود.

چهارم: آن حضرت، عدم پذيرش كامل خود در برابر خواست فرزند مرجانه ي ستمگر را اعلام كرد كه در برابرش تسليم شود؛ زيرا ذلّت را براي آن حضرت خواسته بود و هيهات كه امام در برابر آن تسليم گردد؛ چون براي نمايان ساختن انسانيّت و ارزشهاي والا آفريده شده بود، پس چگونه در برابر آن نابكار نابكارزاده تسليم گردد؟

پنجم: آن حضرت تصميم خود بر جنگ را اعلام نمود و اينكه به همراه خانواده اش كه نمايانگر قهرمانيها و ثبات عزيمت و ناچيز شمردن مرگ بودند، وارد ميدان نبرد شود.

ششم: آن حضرت سرنوشت آنان را پس از اينكه او را كشتند، به آنان اطلاع داد كه خداوند بر آنان كسي را مسلّط خواهد ساخت كه جامي تلخ را به آنان بنوشاند و عذاب دردناكي را بر ايشان فرود آورد، مدت كوتاهي نگذشت تا اينكه مختار بر ضد آنها قيام كرد و دلهايشان را پر از ترس و هراس ساخت و به شدت سركوبشان نمود.

اينها بعضي از نكات حسّاسي است كه سخن شريف آن حضرت در برداشت؛ سخني كه با قدرت بيان و عظمت تصميم ادا شد و سپاه ابن سعد را به سكوت و سرگشتگي انداخت.


پاورقي

[1] خوارزمي، مقتل حسين (ع) 7 /2. اللهوف، ص 157.

[2] ابن‏عساکر، تاريخ 219 -218 /14. خوارزمي، مقتل الحسين(ع) 8 /2. اللهوف، ص 157.