بازگشت

سخنان برير


شيخ جليل، «برير بن خضير» به نصيحت آن سپاه پرداخت و گفت: «اي مردم! خداوند محمد صلي اللَّه عليه و آله را بشارت دهنده و بيم دهنده و فراخوان به سوي خدا و چراغي تابناك فرستاد، اين آب فرات است كه خوكهاي مناطق و سگهاي آنان در آن مي افتند اما ميان آن و فرزند دختر پيامبر خدا فاصله انداخته شده، آيا سزاي محمد صلي اللَّه عليه و آله همين است؟.

آنان شرافت و آزرم را رها كردند و به او گفتند: «اي برير! بسيار سخن گفته اي،ديگر چيزي براي ما نگو، به خدا! حسين تشنگي مي كشد، همان گونه كه پيش از او تشنگي كشيدند».

وي، آنان را اندرز داده راهنمايي كرد و گفت: «اي قوم! خانواده ي محمد صلي اللَّه عليه و آله در كنار شما قرار گرفته اند، اينان ذريّه، عترت، دختران و افراد خانواده ي او


هستند، پس آنچه را داريد بيان كنيد كه مي خواهيد با آنان چه كار كنيد؟»

به او پاسخ دادند: مي خواهيم اميرعبيداللَّه بن زياد را بر آنها مسلّط سازيم تا در مورد آنان تصميم بگيرد. برير، آنان را به ياد پيمانها و نامه هايشان انداخت كه براي امام فرستاده بودند، وي گفت: «آيا از آنان نمي پذيريد به جايي كه از آن آمده اند، برگردند؟ واي بر شما اي مردم كوفه! آيا نامه ها و تعهدات خود را كه به وي داده ايد و خداوند را بر آنها و بر خود گواه گرفته ايد، فراموش نموده ايد؟ آيا شما اهل بيت پيامبرتان را دعوت نموديد و ادعا كرديد كه خودتان را در دفاع از آنان مي كشيد و هنگامي كه به سوي شما آمدند، آنان را به ابن زياد تسليم نموديد و آنان را از آب فرات منع نموديد، چه زشت است آنچه بعد از پيامبرتان با ذرّيه ي وي عمل كرده ايد، شما را چه باشد،خداوند روز قيامت سيرابتان نكند كه بدترين قوم، شما هستيد».

جمعي از كساني كه از وجدانهايشان منحرف شده بودند، منكر نامه ها و تعهدات خود براي امام شدند و به وي گفتند: نمي دانيم تو چه مي گويي؟

برير، اصرار آنها بر گناه و اتفاقشان بر انجام منكر را دريافت و گفت: «سپاس خداي را كه به من بصيرتي بيشتر درباره ي شما داد، خداوندا! من به تو از كارهاي اين قوم اعلام بيزاري مي كنم. خداوندا! آنان را به جان هم بينداز در حالي كه بر آنها خشمگين باشي».

آنان به وي خنديدند و به سوي او تيراندازي نمودند [1] وي هم از نزد آنان دور شد.



پاورقي

[1] بحارالأنوار 5 /45. الفتوح 183 -182 /5.