بازگشت

پريشاني بانوان وحي


بانوان خاندان وحي، به شدّت پريشان گشتند، در آن شب جاويدان در دنياي غمها، آرام نگرفتند؛ زيرا امواجي از انديشه ها و افكار بر ذهن آنان عارض گشت و آينده ي سرشار از فاجعه ها و مصيبتها در برابرشان مجسّم شد كه آيا پس از جدا شدن از حاميانشان- يعني فرزندان پيامبر صلي اللَّه عليه و آله- بر سر آنان چه خواهد گذشت، در حالي كه زنها در سرزمين غربت بودند و دشمنان ستمگر، آنان را در محاصره داشتند؟ آنها به گريه و زاري پرداختند و به درگاه خداوند دعا كردند كه آنان را از آن محنت جانكاه برهاند.

اما دشمنان اهل بيت، شب را در شوق ريختن آن خونهاي پاك گذراندند تا نزد فرزند مرجانه تقرب جويند. سواران به فرماندهي «عزرة بن قيس احمسي» [1] گرداگرد اردوگاه حضرت حسين عليه السلام در حركت بودند تا مبادا حضرت از دستشان برود و يا كسي از مردم به اردوگاهش ملحق شود.



پاورقي

[1] البداية والنهاية 178 /8.