همراه با عمرو بن قيس
امام در «قصر بني مقاتل» با «عمرو بن قيس مشرفي» روبه رو شد كه يكي از عموزاده گانش همراهش بود. او بر امام سلام كرد و به آن حضرت گفت: يا ابا
عبداللَّه! اين را كه مي بينم خضاب است؟
حضرت عليه السلام فرمود: «خضاب است و موي سپيد براي ما بني هاشم، سريعتر و عاجلتر باشد».
آنگاه آن حضرت عليه السلام به آن دو روي كرد و فرمود: «آيا براي ياري من آمده ايد؟».
- «خير، ما بسيار عائله منديم و كالاهايي از مردم در دست ماست و نمي دانيم كه چه مي شود و دوست نداريم امانت را تباه سازيم».
امام آن دو را نصيحت كرد و به آنان فرمود! «برويد كه فرياد ما را نشنويد و سياهي ما را نبينيد؛ زيرا هر كس صداي فرياد ما را بشنود و يا سياهي ما را ببيند، ولي به ما پاسخ ندهد و به كمك ما نيايد، بر خداوند عزيز و جليل حق است كه او را به صورتش در آتش بيفكند» [1] .
امام، از قصر بني مقاتل حركت كرد و كاروانش صحراهاي سوزان را در مي نورديد و از كنار با تلاقهايش با سختي و مشقت مي گذشت و از بادهاي گرم و كوبنده اش رنج مي برد.
پاورقي
[1] کشي، رجال، ص 113، شماره 181.