بازگشت

تماس دمشق با كوفه


دمشق با كوفه، در تماس دايم بود، همچنانكه از همه ي تحركات امام اطلاع داشت و از ناكام ماندن توطئه اي كه براي ترور امام در مكه ترتيب داده بودند و اينكه حركت امام عليه السلام به طرف عراق تا رهبري انقلاب را كه امورش را به سفير خود مسلم بن عقيل واگذار كرده بود، شخصاً بر عهده گيرد، پريشان گشته بود.

يزيد، چندين نامه به حاكم طاغوتي كوفه ابن زياد نوشت كه براي وي برنامه ريزيهاي هولناكي تعيين مي كرد تا آنها را در پيش گيرد و به وي دستور داد تا در برابر حوادثي كه بر سر راهش پيش مي آيند، احتياط و دورانديشي لازم را داشته باشد كه از ميان آنها اين نامه ها بوده است:

1- يزيد، اين نامه را پس از اينكه امام از مكه خارج شد به ابن زياد نوشت كه در آن آمده است: «اما بعد، حسين بن علي را داشته باش كه از دست نرود تا پيش از آنكه به عراق برسد، به سوي وي بشتاب».

مفاد اين نامه، حكومت كوفه را ملزم مي سازد كه فوراً در صحرا به جنگ با


حضرت حسين عليه السلام اقدام كند پيش از آنكه به عراق برسد و در اين مورد درنگ روا ندارد.

2- در نامه آمده است: «اما بعد: به من خبر رسيده كه حسين به سوي كوفه حركت كرده است، روزگار تو از ميان روزگاران و شهر تو از ميان شهرها، به او مبتلا گشته است و تو از ميان عاملان، گرفتار او شده اي و در آن وقت است كه تو يا آزاد مي شوي و يا برده اي مي گردي همچنان كه برده اي آزاد مي گردد» [1] .

اين نامه، داراي پيامي از قساوت و شدت است، زيرا در آن، يزيد عامل خود ابن زياد را اخطار مي نمايد كه اگر در مأموريتش تقصير روا دارد از عهده ي جنگ با حضرت حسين بر نيايد، او را از پيوندش با بني اميه، جدا سازد و به جدش، «عبيد رومي» باز مي گرداند تا برده اي بشود همچون ديگر بردگان كه فروخته مي شود و آزاد مي گردد... ابن زياد، به محض رسيدن اين نامه، حكومت نظامي اعلام كرد و همه ي مرزهاي عراق را بست و ميان واقصه تا شام و بصره را گرفت و نگذاشت كسي به صحراي عراق وارد و يا از آن خارج گردد [2] نيز دسته هايي از سپاه را تشكيل داد كه در سرتاسر عراق حركت كنند و امام حسين عليه السلام را جستجو نمايند، از ميان آنان دسته اي نظامي بود كه حدود يك هزار سوار به فرماندهي «حر بن يزيد رياحي» را در برداشت كه امام را به فرود آمدن در كربلا مجبور ساختند و او را از حركت به سوي شهري ديگر، مانع شدند.


3- يزيد، به ابن زياد دستور داد تا به زعما و بزرگان و ديگران، بخششهاي فراوان بدهد تا دوستيشان را به دست آورد، متن نامه اش چنين است: «اما بعد: به اهل كوفه و افراد موافق و مطيع هستند، يكصد بيشتر بخشش پرداخت كن» [3] .

ابن زياد اموال زيادي به اعيان و بزرگان داد و آنانرا به جنگ با فرزند رسول خدا كشاند.


پاورقي

[1] ابن‏عساکر، تاريخ 214 /14. ذهبي، تاريخ اسلام 10 /5. طبراني، معجم الکبير ج 123 /3. کفاية الطالب ص 432، جواهر المطالب 271 /2 في مناقب الامام علي بن ابي‏طالب در متن عربي کتاب آمده: کما يعتق العبد، اما در متن تاريخ ابن‏عساکر آمده «کما يعتبد العبيد» که ظاهراً همين صحيح است، بنابراين ترجمه اين چنين مي‏شود: همانطور که عبيد به بندگي درآمد (مترجم).

[2] انساب‏الاشراف 371 /3.

[3] انساب‏الاشراف 371 /3.