بازگشت

اخلاق ناپسند


اكثريت غالب مردم كوفه، متصف به اخلاق ناپسند بودند؛ چنانچه «عبداللَّه بن حسن» درباره آنان مي گويد: «آنها به ظاهر فخرورش و در باطن سست و در پاسخ، تند مزاج و در روبه رو شدن با دشمن بي تاب هستند، زبانهايشان پيشاپيش آنان باشد، ولي دلهايشان آنهارا مشايعت نمي كنند».

امام امير المؤْمنين عليه السلام آنان را چنين وصف فرمود:«اگر و اگذاشته شويد، مي ترسيد و اگر باشما جنگ شود، سست مي گرديد، اگر مردم بر امامي فراهم آيند، انتقاد و طعنه وارد مي كنيد و اگر به سختي برسيد عقب مي نشينيد» [1] .


مختار نيز آنان را براي «عبداللَّه بن زبير»،- وقتي درباره آنان از او پرسيد -، چنين وصف مي نمايد: در ظاهر دوستان سلطانشان هستند و در پنهاني دشمنان اويند».

«فرزند زبير» بر اين گفته مختار چنين اضافه نمود و گفت: «اين صفت بردگان بد است كه هرگاه اربابان خود را ببينند آنهارا خدمت و اطاعت مي كنند و هرگاه از آنها دور شوند، آنان را ناسزاگويند».

«اعشي همدان» نيز آنان را اين گونه بد گفته است:



وجبنا حشاه ربهم في قلوبهم

فما يقربون الناس الا تهددا



فلا صدق في قول و لا صبر عندهم

ولكن فخراً فيهم و تزيدا [2] .



«ترسي كه خداوند آن را در دلهايشان افكنده است كه جز به صورت تهديد به مردم نزديك نمي شوند».

«نه صداقتي در گفتارشان باشد و نه صبري دارند، اما فخر فروشي و زياده طلبي در ميان آنان وجود دارد».

«وابوالسريا» در مورد آنان مي گويد:



ومارست اقطار البلاد فلم اجد

لكم شبهاً فيما و طأت من الارض



خلافاً و جهلاً و انتشار عزيمة

ووهنا و عجزاً في الشدائد و الخفض



لقد سبقت فيكم الي الحشر دعوة

فلا عنكم راض و لا فيكم مرضي [3] .



سأبعد داري من قلي عن دياركم

فذوقوا اذا و ليت عاقبة البغض [4] .




«مناطق مختلف را زير پاگذاشتم ولي همانند شما را در هيچ جايي نديده ام».

«اختلاف، ناداني، عدم اراده، سستي و ناتواني در سختي و در آسودگي (حالتهاي شماست)».

«نفريني كه قبلاً بر شما وارد شده و از روز حشر باقي ست كه نه كسي از شما راضي خواهد بود و نه كسي از شما راضي مي گردد».

«من خانه ام را به ناخرسندي از سرزمينتان دور مي سازم، پس اگر از شما دور شدم عاقبت دشمني را بچشيد».

«دكتر يوسف خليف» اين ابيات را اين گونه تحليل مي نمايد: ابوالسرايا در اين ابيات، آن عقيده قديمي در مورد اهل كوفه را تكرار مي كند كه آنان اهل شقاق و نفاق و زشتي اخلاق هستند و آنان را به تفرقه، جهل، نداشتن اراده، ضعف و ناتواني توصيف مي نمايد و معتقد است اين صفاتي است كه آنان را پيوسته در جنگ و صلح، همراهي مي كند و اينها صفاتي هستند كه نمي گذارند كسي از پيشوايان يا رهبرانشان، از آنها راضي شوند و آنها اين صفات را به صورت منفرد از ديگر انسانهايي كه او آنها را در همه مناطق زمين ديده است، دارند سپس در پايان، دشمني خود را نسبت به آنها و تصميم بر دور شدن از آنان را اعلام مي كند تا آنان پس از او سرانجام بد و سرنوشت ناپسندرا تجربه كنند» [5] .

«ابوبكر هذلي» نيز وضع آنان را چنين بيان مي نمايد: «مردم كوفه، قطع رحم و وصل مثانه كرده اند به حسين بن علي نوشتند كه ما صد هزار نفر همراه تو


هستيم و او را فريفتند تا آنگاه بر او شورش كردند. كه آمد، او و اهل بيتش را از كوچك و بزرگ كشتند، سپس به خونخواهي وي برخاستند. آيا كسي چنين چيزي را شنيده است؟» [6] .


پاورقي

[1] طبري، تاريخ 169 / 7.

[2] طبري، تاريخ 376 / 6.

[3] اشاره مي کند به نفرين امام شهيد، حضرت حسين عليه السلام بر مردم کوفه در روز عاشورا که فرمود: «و هرگز واليان را از شما راضي نسازد».

[4] مقاتل الطالبيين، ص444.

[5] حياة الشعر في الکوفه، ص445.

[6] مختصر البلدان، ص173.