بازگشت

فرستادگان خيانت


«فرزند زياد» شبهارا بيدار مي ماند و بسيار فكر مي كرد و با اطرافيانش در مورد «هاني» بحث مي كرد،زيرا وي عزيزترين فرد منطقه و قوي ترين شخصيتي بود كه مي توانست از انقلاب حمايت كند و نگذارد مسلم در دست دشمنانش گرفتار آيد، پس اگر هاني نابود شود، انقلاب، ريشه كن مي گردد. اما آنان از دستگيري وي و محاصره خانه اش خود داري كرده بودند؛ چون اين كار، ممكن نبود. آنان متفق شدند كه هاني را با فرستادن هيأتي از سوي حكومت، بفريبند و به او پيشنهاد نمايند كه فرزند زياد دوست دارد با وي ديداري داشته باشد، پس هرگاه هاني در قبضه وي گرفتار شود، همه چيز تمام شده خواهد بود و تلاش پيروانش مطلب مشكلي نخواهد بود، لذا آنان هيأتي تشكيل دادند كه عبارت بودند از:


1 - حسان بن اسماء بن خارجه؛ پيشواي قبيله فزاره.

2 - محمد بن اشعث؛ پيشواي كنده.

3 - عمرو بن حجاج.

«حسان بن اسماء» اطلاعي از توطئه بر ضد هاني نداشت، ولي «محمد بن اشعث و عمرو بن حجاج» از آن مطلع بودند، فرزند زياد به آنها دستور داد تا اشتياق و رغبت فراوان وي به ديدار با هاني را به اطلاع وي برسانند و براي قانع كردن وي، بسيار بكوشند.