بازگشت

فروپاشي اجتماع


اجتماع در روزگار امويان منحط شد وفاقد همه ارزشهاي اسلامي گرديد، مهمترين عواملي كه به انحطاط آن انجاميد، عبارتند از:

1 - محروم ساختن اجتماع از تربيت معنوي كه هيچ يك از خلفا به جز حضرت امام امير المؤمنين عليه السلام اهميتي بدان نمي دادند، آن حضرت به اين كار، توجهي خاص داشت ولي حوادث هولناك، وي را از ادامه راهش در اصلاح مردم و بهبودي اخلاقشان بازداشت.

2 - تلاش حكومت اموي در فاسد ساختن اجتماع و گمراه نمودنش هر


چيزي كه از حقيقت اسلام، و هدايت اسلامي دور بود را به خوراك اجتماع دادند اين دو عامل، بنا به اعتقاد ما، از مهمترين عواملي هستند كه به انحطاط آن اجتماع منجر شد... نشانه هاي آن از هم پاشيدگي و انحطاط عبارت بودند از:

الف - پيمان شكني: بيشتر فرزندان آن اجتماع، شكستن عهد و پيمان را گناه نمي دانستند؛ زيرا وفا نكردن آن را امري عادي و معمول ميان مردم مي شمردند كه «كسراي عرب» آنان را بر اين كار تشويق نمود؛ زيرا در سخنراني اش در «نخيله» اعلام كرده بود به هيچ تعهدي كه براي امام حسن، بر خود لازم كرده، وفا نخواهد كرد و عمداً همه وعده هايي را كه به آن حضرت داده بود، برهم زد و وفا ننمود... اين پديده از آشكارترين خصايص كوفيان بود؛ زيرا عظيم ترين عهد و پيمانها را با امام حسين عليه السلام جهت ياري رساندن به آن حضرت و مبارزه با دشمنش بستند، اما آنچه را با خداوند عهد و پيمان منعقد كرده بودند، شكستند و آن حضرت را ياري ننمودند و به قتل رساندند.

ب - عدم خودداري از دروغ گويي: از بيماريهايي كه آن اجتماع بدانها دچار شده بود، خود داري نكردن از دروغگويي است، مخصوصاً كوفيان كه بدان گرفتار گشته بودند؛ زيرا آنان هنگامي كه امام حسين عليه السلام را، محاصره كرده بودند تا آن حضرت را بكشند، حضرت عليه السلام سؤالي را بر فرماندهان لشكرياني كه با وي براي حركت به سوي آنان مكاتبه كرده بودند، مطرح فرمود و گفت:

«اي شبث بن ربعي! اي حجار بن ابجر! اي قيس بن اشعث! و اي زيد بن حرث! آيا به من ننوشتيد كه ميوه ها رسيده و باغها سبز و خرم گشته و تو به سوي سربازاني كه براي تو آماده هستند، و ارد مي شوي...».

آن جانهاي پليد از تعمد در دروغگويي شرمي نداشتند و همگي به وي پاسخ دادند: ما چنين نكرده ايم!!


امام در عجب شد و به آنان فرمود: «سبحان اللَّه! آري به خدا كه شما چنين كرده ايد...».

در حالي كه آنان با گناهاني كه مرتكب شده بودند، گرفتاريها و مصايب بسياري را متوجه اجتماع ساختند و پيشوايان ظلم و جور براي ستم به مسلمين و اجبار آنان به آنچه نمي خواستند، همان افراد را سلاح خود قرار دادند.

ج - عرضه كردن وجدانها براي فروش: از فرومايه ترين حالتهايي كه آن اجتماع در انحراف و انحطاط بدانها رسيده بود، عرضه نمودن وجدانها و دينها براي فروشي آشكار به قدرت حاكمه بود، ما اين مورد را به صورت مفصل هنگام بحث از روزگار معاويه بيان كرديم.

د - روي آوردن به خوشگذراني: اجتماع، حريصانه به لهو و لعب و فحشا روي آورد، امويان به صورت مستقيم، زندگي غير مسؤولانه را براي متزلزل نمودن عقيده ديني در نفوس مردم و دور كردن آنها از آنچه اسلام در مورد توازن در رفتار فرد دستور مي دهد، تشويق مي نمودند.

اينها برخي از بيماريهايي است كه اجتماع اسلامي بدانها دچار گرديده بود و به بي بند و باري و انحطاط ارزشهاي آن منجر شد، امام حسين عليه السلام براي پايان دادن به انحطاط و انحرافي كه امّت بدان مبتلا شده بودند، دست به قيام زد.