بازگشت

سخنان معاويه


معاويه، سخن خود را با حمد و ثناي خداوند آغاز كرد و بر پيامبرش درود فرستاد و سپس گفت: «اما بعد: سنّ من زياد گشته و استخوانم پوسيده و اجلم نزديك گشته و زود است كه فراخوانده شوم و اجابت نمايم، تصميم گرفته ام كه بعد از خود، يزيد را جانشين خود سازم و شما عبادله [1] قريش، خوبان و فرزندان خوبان آنان هستيد و چيزي مرا مانع نشد كه حسن و حسين را حاضر سازم با وجود حُسن ظنّي و محبّتي كه به آن دو دارم، جزاينكه آنان فرزندان پدرشان علي هستند! پس به امير المؤمنين پاسخي نيكو دهيد، خداوند شما را رحمت كند...».

معاويه، با آنها از ارعاب و تهديد استفاده نكرد تا عواطف آنان را جلب نمايد اين مسأله بر آنان پنهان نماند و همه آنان نسبت به وي زبان به اعتراض گشودند.


پاورقي

[1] منظور چهار عبداللَّه است که نامشان ذکر شد.