بازگشت

حسين محمد يوسف


از كساني كه به گرمي از معاويه در وليعهد قراردادن يزيد، دفاع كرده اند، «حسين محمد يوسف» است. او بي دليل، سخن را در اين مورد به درازا كشانده و در آخر سخنش گفته است: «خلاصه سخن در موضع گيري معاويه اين است كه وي در نظر خود، مجتهد بود و هنگامي كه امّت را به بيعت با يزيد فراخواند، نسبت به وي خوش گمان بود؛ زيرا نزد وي هيچ نقصي در او ثابت نشده بود يزيد كساني را نزد پدرش مي فرستاد كه وضع او را برايش نيكو جلوه دهند، تا آنجا كه معتقد شد به اينكه وي شايسته ترين فرزندان همه صحابه ديگر مي باشد، پس اگر معاويه در انتخابش به صواب بوده، دو پاداش خواهد داشت و اگر خطا كرده باشد، برايش يك پاداش خواهد بود پس از آن كسي حق ندارد كه به مطلب ديگري در اين خصوص بپردازد؛ زيرا اعمال به نيّتهاست، هركسي


آنچه را نيت كرده باشد، خواهد داشت» [1] .

واقعاً، مايه تاسف است كه اين افراد، معاويه را در ارتكاب اين جنايت بزرگ كه جهان اسلام را غرق در فتنه ها و مصيبتها ساخت، توجيه نمايند... چه وقت معاويه در تحميل پسرش به عنوان خليفة بر مسلمين، اجتهاد داشته است؟؛ زيرا وي همه پيچ و خمها و راههاي پيچيده را به كار گرفت و مسلمين را ناگزير ساخت و آن بيعت را بر آنان تحميل نمود در زير پوشش ضخيمي از قدرت سلاح...

معاويه در اين مورد، اجتهاد ننمود، بلكه به اميال سرشار از دلسوزي نسبت به پسرش پاسخ مثبت داده است، بدون اينكه در اين مورد، هيچ مصلحتي را براي امّت در نظر گرفته باشد.

اينها بعضي از تأييد كنندگان معاويه در گرفتن بيعت براي يزيد بودند كه انگيزه اي نا آشنا در اسلام داشته و از منطق حق، بسيار فاصله گرفته اند.


پاورقي

[1] سيد شباب اهل الجنّة الحسن بن علي، ص208.