بازگشت

عسكر


كاروان عايشه، شتابان دردل صحرا حركت مي كرد. در ميان راه، مردي به نام «العرني» با شتري كه آن را «عسكر» مي ناميد، با آنها روبه رو شد و يكي از سواران كاروان به سوي وي رفت و به او گفت: اي صاحب شتر! آيا شتر خود را مي فروشي؟

- آري.

- به چه قيمتي؟

- به هزار درهم.

- واي بر تو! آيا تو ديوانه اي! شتري به هزار درهم فروخته مي شود؟

- آري، اين شتر من مي باشد. هيچ كس را سوار بر آن، طلب ننمودم مگر اينكه او را دريافتم و هيچ كس مرا سوار بر آن طلب ننمود مگر اينكه از چنگش رها شدم.

- «اگر بداني كه ما آن را براي چه كسي مي خواهيم، به خوبي آن را به ما مي فروختي».

- «آن را براي چه كسي مي خواهي؟».

- «براي مادرت».

- «من مادرم را نشسته در خانه اش رها كردم در حالي كه قصد بيرون رفتن


نداشت».

- «من آن را براي ام المؤمنين، عايشه مي خواهم!».

- «آن براي تواست، آن را به رايگان بردار».

- «همراه ما به كاروان بيا تا شتر مادّه اي با ارزش به تو بدهيم و چند درهمي نيز بر آن بيفزاييم».

وي، همراه آنان رفت و آنها آن شتر مادّه را همراه با چهار صد يا ششصد درهم به وي دادند. عسكر، به عايشه تقديم شد و وي بر آن نشست [1] و آن شتر، همچون گوساله بني اسرائيل گشت؛ زيرا در اطراف آن، دستها بريده شد، جانها برباد فنا رفت و خونها برزمين ريخت.


پاورقي

[1] «ابن عباس» از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت کرده است که آن حضرت، روزي به همسرانش - در حالي که همگي نزد وي بودند - فرمود: کدام يک از شما صاحب آن شتر رهوار است که سگان «حوأب» بر او پارس مي کنند و در طرف راست و چپ وي عده بسياري کشته مي شوند که همگي در آتش باشند و نجات مي يابد پس از آنکه نزديک باشد که... شرح نهج البلاغه 311/9 (چاپ اسماعيليان). ابن کثير 212/6: سيوطي، الخصائص 232 / 2 الاستيعاب 1885/4 که در آن آمده است: «واين حديث از نشانه هاي پيامبري آن حضرت صلي الله عليه و آله ‏است».