بازگشت

اثر طبع ميرزا محمد تبريزي






چونكه نوبت بر بني هاشم رسيد

ساخت ساز جنگ عباس رشيد



محرم سر و علمدار حسين

در وفاداري علم در نشأتين



در شجاعت يادگار مرتضي

داده بر حكم قضا دست رضا



خواست در جنگ عدو رخصت ز شاه

گفت شاهش كي علمدار سپاه



چون علم گردد نگون در كارزار

كار لشكر يابد از وي انفطار



گفت تنگ است اي شه خوبان دلم

زندگي باشد از اين پس مشكلم



زين قفس برهان من دلگير را

تا بكي زنجير بايد شير را






گفت شه چون نيست زين كارت گريز

اين ز پا افتادگان را دست گير



جنگ كين بگذار آبي كن طلب

بهر اين افسردگان خشك لب



گفت سمعا اي امير انس و جان

گر چه باشد قطره ي آبي به جان



شد به سوي آب تازان با شتاب

زد سمند باد پيما را به آب



بي محابا جرعه اي در كف گرفت

چون به خويش آمد دمي، گفت اي شگفت



تشنه لب در خيمه سبط مصطفي

آب نوشم من زهي شرط وفا



زاده ي شير خدا با مشك آب

خشك لب از آب بيرون زد ركاب