بازگشت

ارعاب و تهديد و خفقان شديد در كوفه


از آنجا كه زمينه ي هر نوع جنايت و ايجاد ارعاب و وحشت در عبيدالله زياد به طور كامل وجود داشت، و رفتار گذشته ي او و پدرش در بصره و كوفه بهترين گواه بر اين مطلب بود، اين دستور ظالمانه ي يزيد نيز دست او را در اعمال جنايت بازتر كرد و به صورت ديكتاتوري مطلق العنان دستور داد:

اولا، تمام شاهراههايي كه به شهرهاي عراق و به خصوص به كوفه منتهي مي شود همه را شديدا زير نظر گرفته و كنترل كنند به طوري كه احدي بدون بازرسي و تحقيق در محدوده ي عراق داخل يا خارج نشود؛ و مأموريت اجراي اين فرمان نيز به حصين بن نمير داده شد، كه خود سابقه ي طولاني در اين گونه مأموريتهاي جنايتكارانه و خشونت بار داشت. و هم او بود كه عبيدالله در آخرين شب از عمر مسلم بن عقيل او را بر خانه هاي مردم كوفه و اهالي آن مسلط ساخت، و هم او بود كه قيس بن مسهر صيداوي پيك باايمان امام حسين (ع) را دستگير ساخته و تحويل اربابش عبيدالله بن زياد داد، و هم او بود كه در محاصره ي شهر مكه در داستان جنگ با عبدالله بن زبير و تحصن او در مسجدالحرام دستور نصب منجنيق بر كوه ابوقبيس و سنگباران خانه ي كعبه و ويران ساختن و سوزاندن آن را داد. (به شرحي كه پس از اين خواهد آمد) و آن شاعر عرب درباره اش گفته است:




و ابن نمير بئس ما تولي

قد احرق المقام و المصلي [1] .



باري حصين بن نمير به دنبال اين مأموريت گردانهايي از مأموران ژاندارم خود را به قادسيه و خفان و قطقطانيه و كوه لعلع و گلوگاههاي ورودي ديگر عراق فرستاد و همه جا را شديدا زير نظر گرفتند، چنانچه راه مواصلاتي عراق به شام نيز تحت كنترل شديد قرار گرفت.


پاورقي

[1] يعني چه بد زمامداري بود پسر نمير که مقام و مصلي را سوزاند. جمعي از اهل تاريخ نيز گفته‏اند که کسي که در پاي منبر اميرالمؤمنين (ع) برخاست و پس از آنکه آن بزرگوار فرمود:«سلوني قبل ان تفقدوني» به صورت تمسخر گفت: «در سر و روي من چند عدد مو وجود دارد،» و حضرت به او پاسخ داد: «لقد حدثني خليلي رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم بما سألت عنه، و ان علي کل طاقة شعر في رأسک ملکا يلعنک و علي کل طاقة شعر في لحيتک شيطانا يستفزک، و ان في بيتک سخلا يقتل ابن رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم و آية ذلک مصداق ما خبرتک به، و لو لا ان الذي سئلت عنه يعسر برهانه لأخبرت به ولکن آية ذلک ما نبأته من سخلک الملعون...» يعني؛ دوستم رسول خدا (ص) از اين سؤال که تو مي‏کني به من خبر داد، و در بن هر تار مويي که در سر تو است فرشته‏اي است که تو را لعنت مي‏کند و بر هر تار مويي از موهاي ريش تو شيطاني است که تو را از راه بدر مي‏کند، و براستي که در خانه‏ات بزغاله‏اي است که فرزند رسول خدا (ص) را مي‏کشد و نشانه‏ي آن راستي همين خبري است که به تو دادم و اگر اثبات پاسخ آنچه را پرسيدي دشوار نبود پاسخ آن را نيز به تو مي‏دادم ولي نشانه‏ي صحت آن همين است که گفتم...»همين نمير پدر حصين بود که پسرش حصين در آن زمان پسري بود که تازه به راه افتاده بود.