بازگشت

عبيدالله سرهاي مطهر مسلم و هاني را به شام فرستاد


عبيدالله بن زياد پس از شهادت مسلم و هاني دستور داد بدنهاي مطهرشان را وارونه در كناسه ي كوفه به دار آويختند و سرهاي مقدس آن دو را به شام و دربار اربابش يزيد بفرستند؛ و آنها را به همراه دو نفر به نامهاي هاني بن ابي حيه وادعي، و زبير بن اروح به نزد يزيد فرستاد، و نامه اي هم به او نوشت به اين مضمون: «مسلم بن عقيل در خانه ي هاني بن عروة پنهان شد و من با گماشتن جاسوسها و به كار بردن نيرنگ آن دو را به چنگ آورده و دستگير كردم و گردن زده و سرهاي ايشان را به همراه اين دو نفر به نزد تو فرستادم و دنباله ي داستان و تفصيل آن را مي تواني از آن دو بپرسي تا براي تو گزارش كنند.» [1] .


يزيد بن معاويه نيز همانگونه كه انتظار مي رفت پاسخ تشكرآميز و حاوي تقدير فراوان از اين جنايتي كه انجام داده بود براي او نوشت و در پايان آن نامه نوشت: «و قد بلغني ان الحسين بن علي قد عزم علي المسير الي العراق، فضع المراصد و المناظر، و احترس، و احبس علي الظن، و اكتب الي في كل يوم بما يتجدد لك من خير او شر...» [2] يعني؛ براي من خبر رسيده كه حسين بن علي تصميم سفر به عراق دارد، و تو بايد ديده بانها و جاسوسها را بگماري و كاملا مواظب اوضاع باشي، و مردم را به صرف اتهام و گمان به زندان افكني، و هر روز گزارش كارها را چه خير و چه شر براي من بنويسي.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 4. درست معلوم نيست آن سرهاي مقدس پس از اين ماجرا به چه سرنوشتي دچار گرديد جز آنکه از پاره‏اي از تواريخ نقل شده که در سال 302 هجري قمري در يکي از برجهاي قندهار يا يکي از شهرهاي خراسان سرهاي زيادي کشف شد که عدد آنها را يکهزار تا پنجهزار نوشته‏اند که در گوش 29 سر از آن سرها يا در يکهزار از آنها ريسمانهاي ابريشمي وجود داشت و در آن رقعه‏اي بود که نام صاحب آن سر بر آن رقعه نوشته شده بود و از آن جمله سري بود که بر آن نام هاني بن عروة ثبت شده بود.

(نقل از حاشيه‏ي الامام الحسين، باقر شريف، ج 2، ص 414).

[2] فتوح ابن‏اعثم، ج 5، ص 109. انساب الاشراف، قسمت اول، ج 1.