بازگشت

يك تذكر كوتاه و يك سؤال


آنچه براي هر نويسنده و خواننده اي در اينجا سؤال برانگيز است اين مطلب است كه چگونه مردمي كه يك روز قبل آن گونه آماده ي بيعت با امام و جنگ با دشمنان آن حضرت بودند و آن همه اسلحه و سرباز تهيه كرده و اظهار شوق و آمادگي در اين راه مي كردند يكباره اين گونه عوض شده يا تغيير عقيده دادند؟ و از اين تهديدها و ارعابها ترسيده و ميدان را خالي كرده و گريختند؟ بر فرض كه توده ي مردم اين گونه فكر مي كردند مردان باايمان و ثابت قدمي همچون مسلم بن عوسجه و حبيب بن مظاهر و ابوثمامه ي صائدي و ديگران در آن شب كجا بودند كه هيچ اثري از آنها ديده نمي شود؟ تا به آنجا كه مسلم بن عقيل يكه و تنها در كوچه هاي كوفه حيرت زده و سرگردان راه به جايي نبرد، و تصادفا و به ناچاري به خانه ي «طوعه» پناه برد؟

براستي اين سؤالي است كه به خوبي نمي توان پاسخي براي آن پيدا كرد، ولي يك مطلب را نبايد از نظر دور داشت و آن اين كه بيش از بيست سال از حكومت ظالمانه ي امويان در كوفه گذشته بود، و خونخواران جباري همچون زياد بن ابيه، كه هر روز بي گناهي را به جرم شيعه گري كشته يا دست و پا مي بريد، بر مردم آن شهر حكومت كرده و توده ي مردم را به بزدلي و سست ايماني و دنياپرستي عادت داده بودند، و سالها بود كه مردم رهبري شجاع و باايمان همچون امام حسين (ع) نديده بودند كه در راه دفاع از اسلام در برابر همه ي اين توطئه ها و ارعاب و تهديدها بايستد و در راه حفظ ايمان و عقيده از همه چيز بگذرد.

در چنين محيطهايي عموم مردم تابع قدرت و جو حاكم قرار مي گيرند و شجاعت و شهامت و شخصيت انساني خود را از دست مي دهند.

اما در مورد مرداني همچون مسلم بن عوسجه و حبيب بن مظاهر احتمالهاي ديگري هم متصور است مانند اينكه شايد آنها در ماجرا و صحنه نبوده اند و در خارج شهر كوفه و ميان عشاير و قبايل خود به سر مي برده اند، چون دستور قيام از طرف مسلم و حركت مردم، چنانچه قبلا گفته شد، ناگهاني و بدون برنامه ريزي قبلي انجام شد.

يا اينكه ممكن است آنها به خاطر برنامه ريزيهاي بعدي و ادامه ي مبارزه مخفي شدند، تا بتوانند نيروهاي پراكنده ي ديگري را جمع آوري كنند، و چون مي دانستند امام


حسين (ع) از مكه به سمت كوفه حركت كرده احيانا مي خواستند به وسيله اي خود را به آن حضرت رسانده و آماده ي فداكاري در حوادث بعدي باشند. قدر مسلم آن است كه جو خفقان و فريبكاري و ارعابي را كه عبيدالله در شهر ايجاد كرده بود خيلي شديد و به سختي حاكم بود كه كسي نمي توانست اظهار وجود يا مخالفتي بكند و بانفوذترين افراد نيز مانند هاني بن عروه اگر اظهار مخالفتي مي كرد به همان سرنوشت دچار مي شد كه او شده بود، و شايد كشته شدن آنها هم در صورت مقاومت و دستگيري نمي توانست ثمري داشته باشد.