بازگشت

ورود مسلم به خانه ي هاني بن عروه


اين اخبار به گوش مسلم رسيد و دانست كه اين مرد ستمكار به زودي در صدد دستگيري و مبارزه با او برخواهد آمد تصميم گرفت جاي خود را عوض كند و به خانه ي كسي وارد شود كه داراي عشيره و نيروي بيشتري در كوفه باشد كه بتواند از نفوذ و قدرت او براي ادامه ي كار و مبارزه با حكومت ستمكار و غداري همچون عبيدالله زياد استفاده كند، و به اين منظور خانه ي هاني بن عروه را انتخاب كرد و به آنجا وارد شد.

هاني بن عروه، چنانچه مسعودي در مروج الذهب گفته، رئيس قبيله ي مراد بود كه هرگاه جنگ و نزاعي درمي گرفت چهار هزار مرد زره پوش و هشت هزار پياده در ركاب او به ياريش برمي خاستند و از قبيله هاي ديگر نيز مانند قبيله ي «كنده» تا سي هزار نفر به ياري او مي آمدند.

در اينجا برخي از اهل تاريخ چون ابوالفرج در مقاتل الطالبيين نوشته اند كه هاني بن عروه با اكراه و نارضايتي مسلم را در خانه ي خود پذيرفت و اين گونه نقل كرده اند كه چون مسلم بن عقيل از ورود عبيدالله بن زياد اطلاع يافت و سخنانش را شنيد از جايگاه خود خارج شد و به در خانه ي هاني بن عروه آمد و وارد كرياس خانه شده و كسي را به داخل خانه فرستاد و او را بر در خانه دعوت كرد و چون هاني به كرياس رسيد مسلم به او گفت: «آمده ام تا مرا پناه دهي و از من پذيرايي كني!» هاني به او گفت: «خدايت رحمت كند كه كار دشواري را بر من تكليف كردي، و اگر وارد خانه ي من نشده بودي و به من اعتماد نكرده بودي من خوش داشتم كه از اينجا به جاي ديگر بروي (و به خانه ي من نيايي) ولي اكنون روي قانون پناهندگي مرا ملزم كردي تا از تو دفاع كنم، وارد شو!» [1] .

ولي در تواريخ ديگر چون ارشاد مفيد كه بيشتر مورد اعتماد ماست ذكري از اين مطلب به ميان نيامده و برخي از نويسندگان معاصر نيز آن را صحيح ندانسته و گفته اند كه اگر مسلم بن عقيل احساس مي كرد كه هاني از ورود و پذيرايي او اكراه دارد روي آن تقواي ذاتي و تربيت خانوادگي كه داشت به چنين كاري اقدام نمي كرد. [2] .

به هر صورت مسلم در خانه ي هاني جاي گرفت، و برخي گفته اند به منظور مخفي بودن جايگاه مسلم، او را در حرمسراي خود جاي داد و اطاقي را در آنجا به او


اختصاص داد.


پاورقي

[1] ترجمه مقاتل الطالبيين، به قلم نگارنده، ص 94.

[2] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 361.