بازگشت

حركت مسلم بن عقيل به سوي كوفه


اهل تاريخ عموما نوشته اند به دنبال اين نامه، امام (ع) مسلم را خواسته و او را به همراه قيس بن مسهر و عمارة بن عبدالله سلولي، و عبدالله و عبدالرحمن پسران شداد ارحبي به سوي كوفه فرستاد، و او را به پرهيزكاري، و پوشيده داشتن كار خود، و مدارا كردن با مردم دستور فرمود؛ و تذكر داد كه اگر ديد مردم گرد آمده و (چنانچه نوشته اند) آماده فداكاري هستند به زودي به آن حضرت اطلاع دهد.

پس مسلم در نيمه ي ماه رمضان از مكه حركت كرد و بيامد تا به مدينه رسيد و در


مسجد رسول خدا (ص) نماز خواند، و با هر كه از خاندان خود مي خواست وداع و خداحافظي كرد. آن گاه دو نفر راهنما اجير نمود و همراه خود برداشت و به سوي كوفه رهسپار شد، آن دو راهنما او را از بيراهه بردند، و راه را گم كردند و تشنگي سختي بر ايشان غلبه كرد، و از راه رفتن بازماندند و پس از آنكه راه را پيدا كردند در حالي كه ديگر نيروي سخن گفتن و راه رفتن نداشتند، با اشاره راه را به مسلم نشان دادند، و مسلم آن راه را در پيش گرفت و آن دو راهنما نيز بر اثر تشنگي جان سپردند.

مسلم بن عقيل پس از پيمودن راه و رسيدن به جايي كه معروف به مضيق بود نامه اي براي امام (ع) نوشت و به وسيله ي قيس بن مسهر فرستاد. متن نامه اين بود: «اما بعد من از مدينه با دو تن راهنما به كوفه رهسپار شدم، آن دو از راه كناره گرفته و راه را گم كردند و تشنگي بر ايشان سخت شد و چيزي نگذشت كه جان سپردند، و ما رفتيم تا به آب رسيديم و چون به آب رسيديم جز رمقي مختصر براي ما نمانده بود، و اين آب در جايي از دره ي خبت است و نامش مضيق مي باشد، و من رفتن اين راه را به واسطه ي اين جريانات به فال بد گرفتم پس اگر ممكن است مرا از رفتن به اين راه معذور و معاف بدار و ديگري را بفرست، و السلام.».

مورخان به دنبال اين ماجرا نوشته اند كه امام (ع) در پاسخ او نوشت: «من مي ترسم چيزي جز ترس تو را وادار به استعفا از ادامه ي راهي كه در پيش داري نكرده ولي نگران مباش و راه خود را ادامه بده. و السلام.».

چون نامه ي آن حضرت به مسلم رسيد گفت: «اما هذا ما لست اتخوفه علي نفسي» يعني؛ اين چيزي است كه من از آن بيمناك نيستم. [1] .

البته برخي از نويسندگان در صحت اين قسمت از تاريخ مذكور ترديد كرده و شواهدي براي ترديد خود ذكر كرده اند كه از آن جمله است:

1. جايي كه به نام «مضيق خبت» در اين روايت ذكر شده به گفته ي ياقوت حموي در معجم البلدان [2] جايي است مابين مكه و مدينه، در صورتي كه در اين روايت آمده كه پس از اينكه مسلم از مدينه به سوي عراق حركت كرد و دو راهنماي همراه او از تشنگي هلاك شدند وي از آنجا اين نامه را به امام نوشت و اين بر خلاف گفته ي ياقوت حموي است.


2. بر فرض آنكه چنين جايي نيز ميان عراق و مدينه باشد جمع بين اين روايت با روايات ديگري كه حركت مسلم را از مكه در نيمه ي رمضان و ورود او را به كوفه در پنجم شوال ذكر كرده اند مشكل و بسيار بعيد به نظر مي رسد زيرا با در نظر گرفتن فاصله ي ميان مكه و كوفه كه بيش از يك هزار و ششصد كيلومتر است چگونه ممكن است مسلم در نيمه رمضان از مكه حركت كرده باشد و حداقل يك روز يا بيشتر هم در مدينه براي ديدار نزديكان و خداحافظي توقف كرده و سپس به سمت كوفه حركت كرده و چند روزي هم در «مضيق خبت» صبر كرده باشد تا فرستاده ي رسول او به مكه آمده و نامه ي او را به امام (ع) رسانده و بازگردد و سپس از آنجا به كوفه برود و مجموع اين همه رفت و آمدها بيست روز بيشتر طول نكشيده باشد.

3. در اين نامه از امام (ع) نقل شده كه مسلم را ترسو توصيف كرده و متهم به جبن ساخته است، و اين مطلب با آنچه در آن نامه ي ديگر بود كه او را مورد وثوق و اعتماد خود در ميان خاندانش توصيف فرموده بود، سازگار نيست.

4. اساسا اين مطلب با عمل جناب مسلم و آن رشادتها و شجاعتهايي كه در هنگام برخورد با دشمنان و پسر زياد از وي مشاهده شد سازگار نيست، و امام (ع) نيز چنين شخصيت شجاعي را كه به گفته ي بلاذري «شجاع ترين فرزندان، عقيل بوده است.» [3] به همين سبب انتخاب فرمود.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 4، ص 264 - 263. ارشاد مفيد، ج 2، ص 38.

[2] معجم البلدان، ج 2، ص 343.

[3] انساب الاشراف، قسمت اول، ج 1.