بازگشت

ايمان و اعتقاد راسخ


حضرت مسلم (ع) همانند مولايش حسين (ع) هر چه دشواري ها بيشتر به او روي آورد او مصمّم تر گشت. تهديدها و جنايت هاي دشمن نتوانست او را ذرّه اي به عقب نشيني از مواضع اصولي اش وادارد؛

مسلم بن عقيل براي انجام وظيفه تنها به طرف كوفه رفت، حتي آنگاه كه راهنمايان محلّي او به خاطر دشواري هاي راه و تشنگي از ادامه مسير بازماندند، به تنهايي به راه خود ادامه داد.

و آنگاه كه با سپاه جنايت پيشه عبيدالله مواجه شد با ايمان به خدا شجاعانه جنگيد، و زماني كه مشكلات فراوان به او روي آورد او به ملجاء و پناهگاه هميشگي خود يعني خداي متعال پناه برد. مسعودي مي نويسد: «ابن زياد از بكير بن حمران (قاتل مسلم) پرسيد هنگامي كه براي كشتن او نزديك او شدي چه مي گفت؟ او جواب داد: او تكبير و تسبيح خدا و تهليل (لا اله الاّ الله) مي گفت و استغفار مي كرد.» [1] .

و هنگامي كه در لحظات آخر خواست آب بنوشد چون از دهانش خون جاري بود نتوانست از آب استفاده كند، بلافاصله فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ لَوْ كانَ مِنَ الرِّزْق الْمَقْسُوم لَشَرَبْتُهُ» [2] و ستايش مخصوص خداست اگر اين روزي من بود آن را نوشيده بودم.

و ايمان مسلم (ع) را بايد از سخنان وي به عبيدالله سلمي فهميد، آنگاه كه بي وفايي كوفيان به اوج رسيد و مسلم اسير آن قوم شقي گرديد. پسر اشعث گفت: اميدوارم از اين پس آزاري به تو نرسد. فرمود: آري بايد به همين آرزو بود؛ ليكن امان شما كجاست؟ آنگاه كلمه استرجاع (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُون) را به زبان جاري كرد و گريست. عبيدالله سلمي از روي تمسخر گفت: كسي كه درصدد به دست آوردن كاري است كه تو به طلب آن برآمده اي ديگر گريه نمي كند.

مسلم فرمود: سوگند به خدا من براي خود نمي گريم و از كشته شدن باكي ندارم. گريه من بر حسين (ع) و ياران اوست. [3] .

همچنين در وصيتش به «ابن سعد» عنايت او به حقوق مردم و توجّه اش به معاد و روز رستاخيز كاملاً روشن است. [4] .

لذا در زيارت نامه آن بزرگوار مي خوانيم:

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ اتَيْتَ الزَّكاةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ قُتِلْتَ عَلي مِنْهاج الُْمجاهِدينَ في سَبيلِهِ حَتّي لَقيتَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ عَنْكَ راضٍ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيتَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ بَذَلْتَ نَفْسَكَ في نُصْرَةِ حُجَّةِ اللّهِ... [5] .


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 3، ص 72.

[2] مروج الذهب، ج 3، ص 71.

[3] الارشاد، ص 405.

[4] همان، ص 409.

[5] مفاتيح الجنان، زيارت جناب مسلم بن عقيل (ع).