بازگشت

سخاوت و دستگيري از نيازمندان


سخاوت، ضد بخل از ثمرات زهد و بي اعتنايي به دنيا است كه از مشهورترين صفات پيغمبران خدا و اوصيا و اولياء و از صفات پسنديده است.

بالاترين مراتب سخاوت ايثار است كه عبارت است از بخشش با وجود احتياج كه مورد ستايش خداي كريم است: «وَ يُؤثِرُونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» [1] .

جود و بخشش و توجّه به امور نيازمندان، علاوه بر اينكه روح انسان را تعالي مي بخشد، سبب محبوبيت اجتماعي فرد نيز مي گردد. «مَنْ جادَ سادَ» [2] كسي كه بخشنده بود سيادت و سروري يافت. و انسان هاي بخيل هرگز محبوبيت مردمي و جايگاه اجتماعي را به همراه ندارند.

با اين مقدمه كوتاه، به نمونه هايي از جود و سخاي امام حسين (ع) اشاره مي كنيم.

از ويژگي هاي سرور آزادگان، حسين بن علي (ع) سخاوتمندي و بخشندگي بود. او پناهگاه فقرا، محرومين و نيازمندان بود. و كساني كه بر او وارد مي شدند از عنايات و بخشش هايش بهره مند بودند و كسي از پيشگاه آن حضرت (ع) محروم باز نمي گشت.

ابن عساكر مي نويسد: «سائلي كوچه هاي مدينه را مي گشت تا به در خانه حسين بن علي (ع) رسيد. در زد و اين اشعار را خواند:



لَمْ يَخُبْ اَلْيَومُ مَن رَجاك و مَنْ

حَرَّكِ مِنْ خَلفِ بابِكَ الحَلقة



وَ اَنْتَ جُودٌ وَ اَنْتَ مَعْدَنه

اَبُوكَ مَنْ كانَ قاتَلَ الْفَسقة [3] .



حسين (ع) مشغول نماز بود، نمازش را كوتاه كرد و متوجّه اعرابي شد و نشانه هاي فقر و بيچارگي را در او مشاهده كرد. برگشت به اندرون و قنبر را صدا زد و فرمود: چقدر از مخارج ما نزد تو باقي مانده است؟ قنبر گفت: دويست درهم كه بنا بود بين اهل بيت شما تقسيم كنم امام (ع) فرمود: آنها را بياور، كسي بر ما وارد شده است كه به آن پول اولي و شايسته تر است آنگاه همه دويست درهم را به اعرابي بخشيد و به او فرمود: از اينكه كم است عذر مي خواهم!

اعرابي در حالي كه از فضل امام حسين (ع) بهره مند شده بود، ضمن اشعاري بزرگي و عظمت خاندان پيامبر (ص) را ستايش كرد. [4]

و آنگاه كه اسامة بن زيد در بستر بيماري بود، امام حسين (ع) او را عيادت كرد. او با ديدن حضرت (ع) گريه كرد. امام (ع) از علّت گريه وي پرسيد. عرض كرد شصت هزار درهم مديونم، مي ترسم مرگم فرا رسد و ذمّه ام مشغول بماند. امام (ع) فرمود: من همه آن را قبل از مرگ شما ادا مي كنم و برحسب وعده پرداخت نمود. [5] .

خوارزمي نيز حكايتي نقل مي كند كه به خوبي سخاوت و بزرگواري امام حسين (ع) را نشان مي دهد. او مي نويسد: «عربي نزد حسين بن علي (ع) آمد و عرض كرد: اي پسر پيامبر! يك ديه كامله را ضمانت كرده ام و از اداي آن عاجز شده ام؛ با خود گفتم شايسته است از يك شخصيت كريم النفس حاجت خود را طلب كنم و كريم تر از اهل بيت پيامبر (ص) نيافتم، لذا خدمت شما رسيدم.

امام حسين (ع) فرمود: اي برادر عرب! سه چيز از تو مي پرسم، اگر به يكي از آنها پاسخ دادي يك سوّم و اگر به دو تاي آنها جواب دادي دو سوّم و اگر همه آنها را پاسخ دادي همه بدهي تو را پرداخت مي نمايم.

اعرابي گفت: آيا كسي مانند تو كه از اهل علم و شرف هستيد از امثال من سؤال كند؟!

حضرت (ع) پاسخ داد: از جدّم رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: نيكي و احسان به اندازه معرفت و شناخت [بايد باشد.]

اعرابي گفت: از آنچه مي خواهي بپرس؛ اگر دانستم مي گويم و الاّ از شما ياد مي گيرم.

امام حسين (ع) پرسيد: بهترين اعمال كدامند؟ گفت: ايمان به خدا. حضرت پرسيد: وسيله نجات از مهلكه چيست؟ گفت: اعتماد به خداي متعال. امام (ع) پرسيد: چه چيزي موجب زينت شخص است؟ گفت: علمي كه همراه حلم و بردباري باشد. امام (ع) فرمود: اگر آن نبود چه؟ گفت: مالي كه با مروّت و جوانمردي باشد. امام حسين (ع) فرمود: اگر آن نبود چه؟ او گفت: فقري كه مقرون به صبر باشد. امام (ع) پرسيد: در نبود آن چه؟ گفت: صاعقه و بلايي كه از آسمان فرود آيد و آن شخص را نابود سازد.

امام حسين (ع) خنديد و كيسه اي به او داد كه هزار دينار داخل آن بود و انگشتر خود را كه نگين قيمتي داشت كه دويست درهم مي ارزيد به وي عطا كرد و فرمود: كيسه را به طلبكاران بده و انگشتر را در معاش خود مصرف كن.

اعرابي كيسه و انگشتر را گرفت و گفت: «اَللّه اَعْلَمُ حَيْث ُ يَجْعَل رسالَتَهُ» [6] ؛ خدا آگاه تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.

همچنين حسن بصري در اين باره مي گويد: «حسين بن علي (ع) بزرگواري زاهد، با ورع، صالح، خيرخواه و خوش اخلاق بود. روزي با عده اي از يارانش به باغش رفتند. در اين باغ غلامي به نام «صافي» كار مي كرد. وقتي نزديك باغ شدند، امام (ع) ديد غلام نشسته و مشغول غدا خوردن است. امام حسين (ع) تأملي كرد و از دور ناظر اعمال او بود. ديد وي يك قرص نان برمي دارد، نصف آن را به سگ مي دهد و نصفش را خودش مي خورد، و بعد از اينكه از خوردن غذا فارغ شد با اين كلمات شكر و ثناي خدا گفت: الحمد لله رب العالمين اللهم اغفر لي، و اغفر سيّدي و بارِك له كما باركتُ علي اَبَوَيه برحمتك يا ارحم الراحمين.

در اين هنگام امام (ع) بدون خبر وارد باغ شد. غلام گفت: آقاي من و آقاي مؤمنين مرا ببخش، من شما را نديدم. امام حسين (ع) فرمود: تو مرا ببخش اي غلام كه بدون اذن تو به باغ تو داخل شدم. غلام گفت: اين كلام از بزرگواري شما و تواضع شما نشأت گرفته است.

آنگاه امام (ع) از فلسفه نان دادن او به سگ پرسيد. غلام گفت: مولاي من اين سگ هنگام غذا خوردن به من نگاه مي كرد و من از او خجالت مي كشيدم كه نان را تنهايي بخورم علاوه بر اين، آن سگ مزرعه شماست كه بستان و باغ شما را حراست مي كند و من هم غلام شمايم روزي شما را با هم مي خوريم. امام حسين (ع) از اين جمله متأثر شد و گريست و فرمود تو را در راه خدا آزاد كردم و دو هزار دينار به تو بخشيدم.

غلام گفت: اگر مرا آزاد كني، باز خدمتگزاري شما را رها نمي كنم و از بُستان شما جاي ديگر نمي روم.

امام (ع) فرمود: باغ را به تو بخشيدم و ما اينك ميهمان تو هستيم! [7]

جود و سخاي امام حسين (ع) همانند والدين گرامي اش مورد ستايش خداي متعال قرار گرفت. شيخ طوسي مي فرمايد: «چنانكه خاصّه و عامّه روايت كرده اند، آيه شريفه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزأً وَ لاشُكُوراً» [8] درباره علي، فاطمه، حسن و حسين (ع) نازل گرديده است. آنگاه كه سه شب افطار خويش را به مسكين، فقير و اسير ايثار كردند و خود گرسنگي را تحمّل نمودند.» [9] .

احسان سيدالشهداء در جريان نهضت عاشورا در حدّ اعلي به منصه ظهور رسيد. يكي از آن موارد جايي است كه سپاه تشنه حرّ بن يزيد رياحي با سپاه امام حسين (ع) روبرو گشت.

شيخ مفيد در اين باره مي گويد: «آن روز هوا بي اندازه گرم بود، ياران اباعبدالله (ع) همگي عمامه بر سر نهاده و شمشير بر كمر بسته آماده فرمان بودند. امام حسين (ع) به ياران خود فرمود:

لشكريان و اسبان حرّ را آب بدهيد. ياران وفادار حسب الامر كاسه ها و طاس ها را از آب پر مي كردند و در برابر اسبان مي بردند... بدين ترتيب همه افراد و حيوانات به دست سپاهيان حضرت (ع) سيراب شدند! [10] .

در كتب تاريخي حكايت هاي فراواني از بخشش و گذشت سرور آزادگان حسين بن علي (ع) نقل شده است كه اين موارد را به عنوان نمونه متذكّر شديم.

اين روحيه و منش، علاوه بر اينكه نشان دهنده سلامت روحي و تعالي شخصيت امام حسين (ع) است شخصيت اجتماعي آن حضرت (ع) را نيز بيانگر است.


پاورقي

[1] حشر (59)، آيه 9. آنها را بر خود مقدم مي دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند.

[2] غرر و درر، آمدي، (شرح فارسي)، ج 7، ص 48.

[3] در مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 65. اين شعر به نحو ديگري ذکر شده است. ترجمه: محروم برنمي گردد کسي که امروز به اميد تو آمده و کوبه درِ ترا به صدا درآورده است. و حال آنکه تو مجسّمه جود و بخشش هستي، پدر تو قاتل فاسقان بود.

[4] ترجمة الامام الحسين (ع)، ابن عساکر، ص 229 - 230.

[5] سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 609؛ ائمتنا، ج 1، ص 195.

[6] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 1، ص 227.

[7] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 1، ص 223.

[8] انسان (76)، آيه 9. و غذاي (خود) را با اينکه به آن علاقه (نياز) دارند به مسکين و يتيم و اسير مي دهند. (و مي گويند) ما شما را به خاطر خدا اطعام مي کنيم، و هيچ سپاس و پاداشي از شما نمي خواهيم.

[9] ائمتنا، ج 1، ص 182، به نقل از التبيان في تفسير القران، ج 1، ص 211.

[10] الارشاد، ص 426.