بازگشت

آگاهي به علوم عقلي


يكي از ادلّه آگاهي اوليأ خدا به مباحث عقلي، برهان ها و استدلال هايي است كه در برابر منكرين مبدأ و معاد و يا مخالفين، براي اقناع يا اسكات آنان به كار برده اند. و يا در وصف قادر مطلق و واجب الوجود اظهار فرموده اند.

از امام حسين (ع) مطالب فراواني در اين زمينه نقل شده است كه دو نمونه از آنها را متذكّر مي شويم.

1 پاسخ به نافع بن ازرق

ابن عساكر چنين نقل مي كند: «نافع بن ازرق، رهبر فرقه ازارقه خوارج، به حسين (ع) عرض كرد: خدايي را كه مي پرستي براي من توصيف كن!

حسين (ع) فرمود: اي نافع! هر كس دين خود را بر قياس بنا كند همواره در اشتباه است و به اعوجاج و كژي كوچ كند و گمراه گردد و سخنان زشت گويد. اي پسر ازرق! من خدايم را وصف مي كنم به آنچه او خود را وصف فرموده است. او به حواس ادراك نشود و به مردم قياس نگردد. نزديك است ولي به چيزي چسبيده نيست، دور است امّا دوري نجسته [1] او يگانه است و تبعيض و تجزيه و تركيب در او راه ندارند، و به نشان ها شناخته شده و به علامات وصف شده است. غير از خداوند بزرگ و بلند مرتبه، خدايي نيست.

نافع گريست و گفت:

ما اَحْسَنَ كَلامَك؛ چقدر نيكو است كلام تو!

حسين (ع) فرمود: به من گفته اند تو به پدر، برادر و بر من گواهي به كفر مي دهي.

ابن ازرق گفت: «اَما وَاللّه يا حُسَين لَئِن كانَ ذلِكَ؛ لَقَدْ كُنْتُم مَنارَ الاِْسلامِ وَ نُجُوم الاَْحْكامِ» [2] ؛ يا حسين! اگر اين چنين بوده (يعني اگر از من اين ناسزا صادر شده عذر مي خواهم.) به خدا سوگند به يقين كه شما چراغ اسلام و ستارگان احكام خداييد.

در دعاي عرفه، با بيانِ زيبايي خلقت انسان را از آغاز تا پايان شرح مي دهد و از برهان نظم و علّت و معلول براي توصيف خداي متعال بهره مي گيرد و قدرت بي پايان حضرت احديّت را با برهان اثبات مي كند.

امام حسين (ع) دعاي عرفه را با ستايش و توصيف خداي يگانه آغاز مي كند و اين فراز از دعا را با جمله «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شيء وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ اللَّطيفُ الْخَبيرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» [3] به پايان مي برد. و براي اثبات قدرت خداي تعالي به خلقت انسان اشاره مي كند و عرض مي نمايد:

خدايا! من به (شهود جمالت) اشتياق دارم و به يكتايي ات گواه و به ربوبيت تو معترفم و مي دانم تو پروردگار من هستي و بازگشت من به سوي تو است. تو مرا از نيستي به هستي آوردي (و از عدم به عرصه وجود كشاندي) و مرا از خاك خلق كردي. سپس در صلب پدرانم جاي دادي و از حوادث زنان و موانع روزگار (كه مانع وجودم بودند) مرا محفوظ داشتي تا آنكه پي در پي از يكايك پشت پدرانم به رحم مادران انتقال يافتم در آنجا نسبت به من رأفت و مهرباني داشتي... و در گهواره كه كودكي ناتوان بودم مرا (از هر آسيب و خطر) نگه داشتي و از شير مادر غذايي گوارا روزي ام كردي و دل هاي دايگان را به من مهربان ساختي، مادران پرمحبت را براي محافظتم از آسيب جنّ و شيطان برگماشتي. و از عيب و نقصان خلقت مرا پيراستي؛ بسي بلند مرتبه اي، اي خداي مهربان، آنگاه كه زبانم به سخن گشودي و نعمت بي حدّ خود را بر من تمام كردي، و در هر سال پرورش مرا افزون ساختي تا خلقت من مقام كمال يافت و قواي جانم به حدّ اعتدال رسيد، پس حجّت (قوّه عقل) را بر من الزام نمودي و معرفت خود را به قلب من الهام فرمودي...

و در فراز پاياني عرض مي كند: حمد و سپاس مخصوص خدايي است كه فرزند ندارد تا وارث او باشد، و شريكي در مُلك و سلطنت ندارد تا در ابداع و اختراعش كسي مخالفت و ضدّيت كند، و قدرت كامله اش در صنع و ابداع محتاج به معاونت كسي نيست تا او را ياري دهد. پس او منزّه از شرك و شريك است كه اگر جز او خداياني بودند نظم آسمان و زمين از بين مي رفت و از هم گسيخته مي شد...» [4] .


پاورقي

[1] مراد حضرت (ع) اين است که نزديکي او به ملامسه و مکان، و مانند قرب ممکنات به يکديگر نيست و دوري او دوري به مکان، و مثل دوري کسي که دوري جسته باشد نيست بلکه مقصود از قرب و نزديکي او احاطه علم و دانايي او به همه است، و مقصود از دوري او از اشيا، تنزّه او بالذّات از صفات ممکنات است، اين بُعد بالذات حاصل، و باستقصأ نيست، پس در عين آنکه به اشيأ نزديک است قرب زماني و مکاني با آنها بالذات ندارد؛ زيرا منزه از مکان و زمان است. (به نقل از کتاب پرتويي از عظمت حسين (ع)، آية الله صافي، ص 115.).

[2] ترجمة الامام الحسين (ع)، ابن عساکر، ص 224، حديث 205.

[3] مفاتيح الجنان، دعاي عرفه. براي او (خداي متعال) مثل و شبيهي نيست. و او شنوا و بينا، لطيف و داناست و او بر هر چيزي قادر است.

[4] مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.