بازگشت

رضا و تسليم


يكي از مظاهر عرفان و توحيد اباعبدالله الحسين (ع)، رضايت از خداوند و تسليم بودن در برابر خواست و اراده او است. به نحوي كه در مقابل خواست خدا و تقدير او هيچ خواستي ندارد. اين صفت، هم نشان دهنده اوج محبّت و دلدادگي به خداوند است و هم نشانه اخلاص كامل و نداشتن هيچ انگيزه اي جز خواست و خشنودي اوست.

كساني را كه داراي مقام «رضا» هستند، خداي سبحان «حزب الله» معرّفي كرده است: «رضي الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله.» [1] و صاحب مقام خشيت هستند: «رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ.» [2] .

امام حسين (ع) از آغاز حركت به دشواري و گرفتاري هاي بعدي نهضت كاملاً واقف بود؛ امّا شعار حضرت (ع) اين بود كه رضايت و خواست خدا در تحقق اين نهضت خونين است لذا بايد انجام شود.

به همين جهت آنگاه كه از مكّه عزم كربلا كرد، در خطبه اي پس از حمد و ثناي الهي و اعلام اشتياق خودش به مرگ، خطاب به اصحابش فرمود:

«رَضِيَ اللّهُ رِضانا اَهْلَ الْبَيتِ، نَصْبِرُ عَلي بَلائِهِ وَ يُوَفّينا اَجْرَ الصّابِرين... مَنْ كانَ باذِلاً فينا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً علَي لِقأِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرحَلْ مَعَنا فَاِنَّني راحِلٌ مُصبحاً اِنْ شاء اللّهُ تَعالي» [3] .

رضايت و خشنودي خدا، رضايت و خشنودي ما اهل بيت است، بر بلا و گرفتاري كه ازجانب اوست صبر خواهيم كرد. و پاداش صابران را بر ما عنايت خواهد نمود... هر يك از شما كه آماده است خون [جان] خويش را در راه ما فدا كند و جانش را در راه لقاي پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد. انْ شاء اللّه تعالي.

و در آخرين لحظات عمرش نيز با حنجر خونين فرمود: «اِلهي رِضيً بِقَضائِكَ.» [4] .

امام حسين (ع) تنها درصدد انجام تكليف نبود، بلكه عاشقانه و مشتاقانه به دعوت حق لبّيك گفت و او و تربيت شدگان مكتبش براي رسيدن به لقاي حق و رضوان او (عزّوجلّ) لحظه شماري مي كردند و تمام كوشش خود را براي رسيدن به اين پاداش عظيم به كار بردند.



غواصّي كن گرت گهر مي بايد

غوّاصان را چار هنر مي بايد



سر رشته به دست يار و جان در كف دست

دم نازدن و قدم ز سر مي بايد



استاد شهيد مطهّري (ره) پس از نقل اين رباعي مي نويسد: «در اين رباعي حقيقت تسليم از جنبه مثبت خوب بيان شده است... حركت يك غوّاص در قعر دريا با حركت معمولي يك آدم در خيابان از چهار جهت با هم فرق دارند:

يكي اينكه سر رشته كار در دست ديگري است. دوّم اينكه غواصّي كار خطرناكي است و در كام اژدها و نهنگ ها رفتن است. سوّم دم نازدن و دهان بستن و حركت كردن نظير سربازي كه در فرمان فرمانده خودش هست. چهار اينكه بايد با سر رفت نه با پا؛ يعني منتهاي ميل و شوق و عشق لازم است تنها حالت انقياد و اطاعت و دم نزدن كافي نيست... البته وقتي كه غوّاصي با اين چهار هنر صورت گرفت، آن وقت است كه گوهرها از قعر دريا استخراج مي گردد.» [5] .

اين چهار ويژگي به نحو كامل در امام حسين (ع) وجود داشت. او سر رشته كار را به دست خدا سپرده بود. چنانكه قبلاً در بحث توكّل گفتيم، از ابتداي نهضت تا شهادت، زبان حال و قال حضرت (ع)، اعتماد و توكّل به خداي متعال بود.

آن حضرت براي رسيدن به رضوان الهي و خشنودي حضرت حقّ، خود را به كام خطرات و ناملايمات فرو برد و هرگز سخني نگفت كه نشانه عدم رضايت باشد، بلكه همواره از خشنودي در برابر مشكلات سخن مي گفت.

لذا خطاب به اصحابش فرمود:

«صَبْراً بَنِي الْكِرام. فَمَا الموتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ البُؤْسِ وَالضَّرأِ اِلَي الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائمةِ» [6] .

اي عزيزان! صبر كنيد، مرگ جز پلي نيست كه شما را از سختي و گرفتاري به بهشت وسيع و نعمت هاي دائم منتقل مي كند.

و همچنين فرمود:

«چه كشته شويم، چه پيروز گرديم، آنچه را خدا براي ما مقدّر كرده باشد، آن را خير مي بينيم.» [7] .


پاورقي

[1] مجادله (58)، آيه 22. خدا از آنان خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه»اند.

[2] بيّنه (98)، آيه 8. هم خدا از آنان خشنود است هم آنها از خدا خشنودند، و اين (مقام والا) براي کسي است که از پروردگارش بترسد.

[3] کشف الغمّة، ج 2، ص 239؛ مقتل الحسين، مُقرّم، ص 166.

[4] مقتل الحسين (ع)، مقرّم، ص 283.

[5] حماسه حسيني، ج 3، ص 79 - 80، با تلخيص.

[6] موسوعة کلمات الامام حسين (ع)، ص 498 به نقل از معاني الاخبار، ص 288.

[7] اعيان الشيعه، ج 1، ص 597. اِنّي لاََرجُوا اَنْ يَکُونَ خَيْراً ما اَرادَ اللّهُ بِنا، قُتِلْنا اَمْ ظَفَرْنا.