بازگشت

اطمينان نفس


امام حسين (ع)، با توكّل و اعتماد به خداي سبحان نهضت خود را آغاز كرده بود، ازاين رو هيچ مشكلي نمي توانست او را از پا درآورد و در حقيقت تحمّل هر سختي در اين راه برايش آسان بود؛ لذا مي بينيم هر چه مشكلات زيادتر مي شد، انبساط حضرت (ع) بيشتر و در عزم خود براي ادامه راه مصمّم تر مي گشت.

وقتي خبر شهادت مسلم (ع) را به حضرت (ع) دادند، چشم هايش پر از اشك شد ولي فوراً اين آيه شريفه را تلاوت كرد:

«وَ مِنَ الْمُؤْمِنين رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيه فَمِنْهم مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظر وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً» [1] .

در ميان مؤمنان مرداني هستند كه بر سر عهدي كه با خدا بسته صادقانه ايستاده اند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند و بضعي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند.

و آنگاه فرمود:

«خدا رحمت كند «مسلم» را! او به روح و ريحان خدا منتقل گرديد و به وظيفه خود عمل كرد، اينك نوبت ما رسيده است و سپس در اين باره چنين سرود:



«فَاِنْ تَكُنِ الدُّنيا تَعُدُّ نَفيسَةً

فَاِنَّ ثَوابَ اللّهِ اَعْلي وَ اَنْبَلُ



وَ اِنْ تَكُنِ الاَْبْدانِ لِلْموتِ اُنْشِئَتْ

فَقَتْلُ اِمْرء فِي اللّهِ بِالسَّيْفِ اَفْضَل...» [2] .



و امام سجاد (ع) مي فرمايد: «[در شب عاشورا] پس از رفتن عمر بن سعد، شب هنگام پدرم يارانش را جمع كرده من بيمار بودم ولي نزديك رفتم تا مطالب را بشنوم. شنيدم پدرم مي گفت: خدا را به بهترين شكل ممكن ستايش مي كنم؛ خدايا، مي ستايم تو را كه ما را به وسيله نبوت گرامي داشتي، به ما قرآن آموختي، در دين بصيرتمان دادي و براي ما گوش و چشم و دل نهادي و ما را از مشركان قرار ندادي.» [3] .

و روز عاشورا هر چه مصائب بيشتر مي شد، آرامش ابا عبدالله الحسين (ع) افزون مي گشت. لذا هر بار كه در مقابل اصحاب يا دشمنان خود مي ايستاد، به حمد و ثناي حضرت احديّت مي پرداخت و آنگاه سخن خود را بيان مي كرد.

صاحب كشف الغمّة مي نويسد: «حسين بن علي (ع) هنگام خروج از مكّه فرمود: اي مردم مرگ بر فرزندان آدم همانند گردن بند بر گردن دخترك جوان آويخته است و اشتياق من به ملاقات گذشتگان خويش از اشتياق يعقوب به ملاقات يوسف بيشتر است...» [4] .

و در هنگامي كه داغ هاي فراوان ديده بود در مقابل اصحابش خطبه خواند، آغاز خطبه با حمد و ثناي خداست:

«اُثني علي اللّهِ اَحْسَنَ الثَّنأ وَ اَحْمَدُهُ عَلَي السَّرّأِ وَالضَّرأِ» [5] .

خدا را به نيكوترين ستايش، مي ستايم و او را در حالت سرور و غم و راحتي سپاس مي گويم.

و آن زمان كه كودك شير خوارش را روي دستانش به شهادت رساندند فرمود:

آن چه تحمّل اين مصيبت و درد را آسان مي سازد، اين است كه جلوي چشم خداوند است و او مي بيند و شاهد است؛ هَوَّنَ عَلَيَّ ما نَزَلَ بي اَنَّهُ بِعينِ اللّهِ. [6] .

و آنگاه كه «ابوثمامه» وقت نماز را يادآور مي شود. حضرت (ع) فارغ از همه عالم مي فرمايد:

خدا تو را رحمت كند و از نمازگزاران قرار دهد؛ بله اينك وقت نماز است از دشمن مهلت بخواهيد تا نماز بخوانيم. [7] .

اين آرامش وصف ناپذيري كه امام حسين (ع) در روز عاشورا داشت به خاطر همان عرفان و شناختي بود كه به خداي متعال داشت.

امام صادق (ع) فرمود:

«سوره والفجر را در نوافل و فرائض خودتان بخوانيد كه سوره جدّم حسين بن علي است. عرض كردند به چه مناسبتي سوره جدّ شماست؟ فرمود: مصداقِ آيات آخر سوره والفجر «حسين» است، آنجا كه مي فرمايد:

«يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي اِلي رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضيّةً، فَادْخُلي في عِبادي وَادْخُلي جَنَّتي» [8] .

تو اي روح مطمئن و آرام! به سوي پروردگارت بازگرد درحالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است پس در سلك بندگانم درآي، و در بهشتم وارد شو!

استاد مطهّري (ره) مي فرمايد: «از مظاهر درخشنده حادثه كربلا و از تجليّات بزرگ الهي آن، موضوع جمع كردن حسين بن علي (ع) در شب عاشورا اصحاب خود را و سخنراني براي آنها به آن شكل است... در چنين شرايطي هر سردار و رهبري كه تنها مادّي فكر كند جز لب به شكايت باز كردن كاري ندارد، منطقش اين است: افسوس كه بخت با ما مساعد نشد، تُف بر اين روزگار و بر اين زندگي؛ مثل ناپلئون مي گويد: طبيعت با من مساعدت نكرد... در يك همچو شرايطي ديگران چه كرده اند؟ ما در تاريخ مي خوانيم كه «المقنّع» وقتي محصور شد و در شرايط نامساعد و نااميد كننده اي قرار گرفت، اوّل خاندان خود را كشت بعد خودش را، تاريخ از اين نمونه ها بسيار دارد. اما حسين بن علي (ع) وقتي كه شروع كرد به سخنراني، گفت: «اُثْني عَلَي اللّهِ اَحْسَنَ الثَّنأِ، وَ اَحْمَدُهُ عَلَي السَّرأ والضَّرأ...»

با اين همه شرايط نامساعد مادّي، دم از رضا و سازگاري با عوامل مي زند! چرا؟ چون در شرايط معنوي مساعدي زيست مي كند. او اعتقاداً و عملاً موحّد و خداپرست است.» [9] .


پاورقي

[1] احزاب (33)، آيه 23.

[2] کشف الغمة، ج 2، ص 241. ترجمه - پس اگر دنيا گران بها و ارزشمند است همانا ثواب الهي برتر و شريف تر است و اگر بدن ها براي مردن خلق شده اند پس کشته شدن انسان ها در راه خدا با شمشير برتر است.

[3] قيام جاويد (مقتل ابي مخنف)، ص 74.

[4] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 321.

[5] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص 395.

[6] همان، ص 477.

[7] قيام جاويد (مقتل ابي مخنف)، ص 99 والارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 458.

[8] فجر (89)، آيات 27 - 30.

[9] حماسه حسيني، ج 3، ص 114 - 115.