بازگشت

توكل به خدا


يكي از صفات امام حسين، كه از ايمان او نشأت مي يافت اين بود كه او در تمام حركات و سكنات خود، با اعتماد و اتّكال به خداي متعال حركت مي كرد. «توكّل» آن است كه انسان به خدا اعتماد كند و با وثوق به حُسن تدبير و تقدير او امور خودش را به او واگذار نمايد.

توكّل پشتوانه محكمي در فعاليّت هاي انسان، و در حقيقت، تكيه گاهي قدرتمند و استوار در شدايد و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسيدن از دشمنان و مشكلات است.

امام كاظم (ع) فرمود:

«توكّل درجات مختلفي دارد. از جمله آن كه بر خدا توكّل كني و به هر چه او (عزّوجلّ) درباره تو انجام دهد راضي باشي و يقين داشته باشي كه او در خير تو كوتاهي نمي كند و فضل خود را از تو دريغ نمي دارد.» [1] .

و قرآن كريم دستور مي دهد كه مؤمنان بايد تنها به خدا تكيه كنند: «وَ عَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمنونَ» [2] .

امام حسين (ع) با ايمان و يقيني كه به قدرت لايزال خداي متعال داشت، همواره توكّلش ‍ به خدا بود. در آغاز حركت از مدينه، در وصيتي كه به برادرش محمّد حنفيه داشت، ضمن بيان انگيزه و هدف از قيام خويش نوشت: «ما تُوفيقي اِلاّ بِاللّهِ، عَليه تَوَكَّلْتُ وَ اليه اُنيبُ» [3] و اگر چنين اعتمادي به خدا نداشت هرگز نمي توانست نهضت عظيمي همانند عاشورا را بر ضد قدرت مخوف بني اميّه سازماندهي كند.

امام حسين (ع) حتي بر ياران و اصحابش نيز تكيه نداشت. از اين رو از آنان خواست او را تنها بگذارند و در صورتي كه مايل هستند برگردند. [4] .

و هنگامي كه حبيب بن مظاهر با اذن امام (ع)، از عده اي از طايفه بني اسد كه نزديك خيمه هاي حضرت (ع) بودند دعوت كرد تا به حمايت امام حسين (ع) برخيزند، آنها قبول كردند؛ اين خبر به عمر بن سعد رسيد و مانع ملحق شدن آنان گرديد. وقتي اين مطلب را «حبيب» به امام (ع) خبر داد حضرت (ع) فرمود: «اَلْحَمد لِلّه كثيراً» [5] .

و در سخنراني كه خطاب به اصحاب خود و سربازان حرّ انجام داد، ضمن انتقاد از پيمان شكني كوفيان، فرمود: «سَيُغْنِي اللّهُ عَنْكُم» [6] ؛ خدا مرا از شما بي نياز مي سازد. و با اين جمله از ياري آنان اظهار بي نيازي كرد و چشم به خداوند متعال دوخت.

ابومخنف مي گويد: «عبدالله بن عاصم، از افراد قبيله همدان، از ضحاك بن عبدالله مشرقي نقل كرد: من و مالك بن نصر بر حسين (ع) وارد شده پس از سلام نشستيم، جواب سلام داد و به ما خوش آمد گفت و پرسيد براي چه نزد او آمده ايم؟ گفتيم: براي عرض سلام و آرزوي سلامتي بر شما و تجديد پيمان آمديم و نيز خبر دهيم كه مردمِ [كوفه] بر جنگ با تو اتفاق كرده اند پس در كار خويش دقّت كن. حسين (ع) گفت: «حَسْبيَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلِ» [7] .

امام سجّاد (ع) مي فرمايد:

روز عاشورا، صبح هنگام، حسين (ع) دستش را به طرف آسمان بالا برد و چنين دعا كرد:

«اللّهم اَنْتَ ثَقتي في كلِّ كربٍ و رَجائي في كلِّ شِدّة وَ اَنْتَ لي في كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بي ثِقَةٌ وَ عُدَّه...»

خدايا در هر گرفتاري اعتماد من به تو است و در هر سختي به تو اميدوارم، در هر امر مهمي به پشتيباني تو دلبسته ام.

و سپس فرمود: خدايا چه بسيار سختي هايي كه قلب ها تاب تحمّل آنها را ندارد و راه چاره را بر آدمي مي بندد. در اين حال دوست از ياري دست برمي دارد و دشمن سرزنش مي كند. اين همه را به پيشگاه تو مي آورم و با تو راز مي گويم كه جز با توام رغبتي نيست. تنها تو گشاينده درهاي بسته و برطرف كننده مشكلات هستي. هر نعمتي از توست و هر نيكويي تو را سزد و همه راه ها به تو ختم مي شود.» [8] .

اين روحيه اتّكال به خدا، هم در آغاز حركت از مدينه و هم در آخرين لحظات در روز عاشورا در امام حسين (ع) ديده مي شود:

در آخرين لحظات به اهل بيت خود فرمود:

«در مدت اسارت كوشش كنيد از وظيفه شرعي خود تخلّف نكنيد. و مطمئن باشيد كه خدا نگه دار و حامي شماست، و بدانيد خدا نجات دهنده شماست؛ «وَاعْلَموا اَنَّ اللّهَ حافِظُكُمْ و حاميكُم وَ سَيُنَجّيكُم مِنْ شَرّ الاَْعدأِ...» [9] .

و هنگامي كه زخمي و نيزه خورده بر زمين افتاده بود، در آن مناجات عارفانه از توكّل بر ذات قادر متعال سخن گفت: «اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيك كافياً.» [10] .


پاورقي

[1] اصول کافي، ج 2، ص 65، حديث 1587، از چاپ دار صعب، دارالتعارف بيروت.

[2] آل عمران (3)، آيه 160.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 330؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 273.

[4] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص 395.

[5] انساب الاشراف، ج 3، ص 180.

[6] همان، ص 361 و مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 335.

[7] قيام جاويد (مقتل الحسين ابن مخنف)، ترجمه حجت الله جودکي، تبيان، 1377، ص 74.

[8] الارشاد، ج 2، ص 447.

[9] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص 491.

[10] مقتل الحسين (ع)، مقرّم، ص 282؛ از تو استعانت مي جويم، در حالي که ضعيفم و توکّل من بر تو است، در حالي که تو کافي هستي.