بازگشت

نمونه هايي از استواري ايمان امام حسين


يكي از بيانات نوراني امام حسين (ع) دعاي ربّاني عرفه است كه به خوبي گوياي ايمان قوي و اعتقاداتِ قلبي آن حضرت (ع) است؛ شايسته بود تمام دعاي عرفه را در اينجا بياوريم؛ امّا به خاطر ضيق مجال به فرازهايي از آن اكتفا مي كنيم.

امام (ع) در اين دعاي ملكوتي خطاب به حضرت حق (جلّت عظمته) عرض مي كند:

«اِلهي تَرَدُّدي فِي الاْثار يُوجِبُ بُعدَ المَزارِ فَاجْمَعني عَليكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُني اِليكَ كَيْفَ يُسْتَدلُّ عَلَيكَ بما هُوَ في وُجُودِه مُفتقِرٌ اِليكَ اَيَكُونُ لِغيرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيسَ لَكَ حَتّي يكُونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ مَتي غِبْتَ حَتّي تَحتاجَ اِلي دَليلٍ يَدُّلُ عَلَيكَ و متي بَعُدْتَ حتّي تَكونَ الاثارُ هِيَ الّتي تُوصِلُ اِليكَ عَمِيَتْ عَينٌ لا تَراك عَليها رَقيباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَل لَه مِنْ حُبِّك نَصيباً» [1] .

اي خدا! چون به يكايك آثار (قدرتت) كه براي شناخت تو توجه كنم، راه وصول و شهودتت بر من دور گردد. پس عنايتي فرما (وسيله اي فراهم ساز) كه مرا به وصال و شهود جمالت زود رساند. چگونه من به آثاري كه در وجود خود محتاج تو هستند بر وجود تو استدلال كنم؟ آيا غير تو، ظهوري دارد كه براي تو، آن ظهور نيست؟! تا او سبب پيدايي تو شود



همه عالم به نور توست پيدا

كُجا گردي تو از عالم هويدا



تو كي از نظر پنهاني تا به دليل و برهان محتاج باشي و كي از ما دور شدي تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزديك سازد. كور است چشمي كه تو را ناظر و رقيب خود نمي بيند و در زيان است بنده اي كه نصيبي از عشق و محبّت تو نيافت.

و در فرازي ديگر عرض مي كند:

«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ و مَاالّذي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك؟! لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِيَ دُونَك بَدَلاً وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغي عنك مُتَحَوّلاً» [2] .

آن كه تو را نيافت چه يافته است؟! و هر آنكه تو را يافت چه نيافته است؟ هر كس به هر چه غير تو (و شهود و جمال تو) مايل شد، از هر چيز محروم شد و هر كه روي طلب از تو گردانيد، زيانكار گرديد.

و در بيان ديگري فرمود:

«اِنَّ اَفْضَل الفرائضَ و اَوجَبَها علي الانسانِ معرفة الرّب والاقرارِ له بالعبوديّة، و حدُّ المَعْرفَةِ اَنْ يَعْرفَ اَنّه لا اِلهَ غَيرَه و لا شبيه لَهُ و لا نظيرَ له، و اَنْ يعرفَ انّه قديم مثبت، موجودٌ غير فقيد، موصوف من غير شبيه و لا مثيل، ليسَ كمثلِهِ شَيءٌ و هُوَ السَّميعٌ البصير»

و بعده معرفة الرّسول (ص) والشهادة له بالنُّبُوة، و اَدْني معرفة الرّسول الاقرار بنبوّته، و اَنَّ ما اَتي به مِنْ كتابٍ اَوْ اَمرٍ او نهيٍ فذلك من اللّه عزّوجلّ.

و بعده معرفة الامام... و اَنَّ طاعتَه طاعةُ اللّه و طاعةُ الرَّسُول والتسليم لَهُ في كُلِّ امر» [3] .

همانا برترين واجبات و لازم ترين آنها بر انسان، شناخت پروردگار متعال و اقرار به آن با عبوديت است، و حدّ معرفت اين است كه بداند الهي غير او نيست و او شبيه و نظير ندارد. و بداند كه او قديم و ازلي و ابدي است. وصف مي شود امّا بدون شبيه و نظير. [زيرا] چيزي همانند او نيست و او شنوا و داناست.

و پس از آن، شناخت و معرفت نسبت به پيامبر خاتم (ص) و گواهي به نبوت او است، و حداقلّ معرفت اقرار به نبوّت اوست، و اين كه آنچه از كتاب، امر و نهي ارائه مي كند از جانب خداي بزرگ است.

بعد از آن، معرفت نسبت به امام است... و اين كه اطاعت و پيروي از امام، اطاعت خدا و رسول خداست و تسليم او شدن در هر امري باشد.»

هنگام خروج از مدينه به برادرش محمّد بن حنفيه چنين نوشت:

«اِنّ الحُسينَ بن عَليٍ يَشْهَدُ اَنْ لا اِله الاّ اللّه وَحْدَه لا شريكَ له، وَ اَنَّ محمّداً عَبْدُه و رَسُولُهُ، جاء بِالْحَقِّ مِنْ عند الحقّ، و اَنَّ الجنّةَ والنّارَ حقُّ» [4] .

همانا حسين بن علي گواهي مي دهد كه خدايي جز خداي يگانه وجود ندارد و شريكي براي او نيست، و محمّد (ص) بنده او (عزّوجلّ) و فرستاده اوست. و به حق از پيشگاه خدا آمده است و همانا بهشت و جهنّم حقّ است.

و در پاسخ كساني كه از سر خيرخواهي و دلسوزي حضرت (ع) را از رفتن به كربلا منع مي كردند فرمود: «رَضِي اللّهُ رضانا اَهْلَ البيت (ع)» [5] ؛ رضايت خدا و خشنودي او، خشنودي و رضايت ما اهل بيت (ع) است.



يكي درد و يكي درمان پسندد

يكي وصل و يكي هجران پسندد



من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد



نتيجه چنين معرفت و ايمان نسبت به خداي متعال اين است كه امام حسين (ع) مطيع محض اوامر و نواهي خداست. و هيچ مصلحتي بالاتر از خواست و رضايت او نيست. به همين جهت به كساني كه به خيال خود در حق آن حضرت (ع) مصلحت انديشي مي كردند و او را از قيام بر ضد يزيد منع مي نمودند فرمود:

«من جدّم رسول خدا (ص) را در عالم رؤيا ديدم، به من فرمود: «اِنّ اللّهَ شاء اَنْ يَراكَ قَتيلا و اِنَّ اللّهَ شاء اَنْ يَراهُنَ سَبايا» [6] ؛ خدا مي خواهد تو را كشته ببيند و خدا مي خواهد آنان را (اهل بيت) را اسير ببيند.»

معناي اين جمله اين است كه خدا چنين مي خواهد (تشريعاً)؛ يعني رضاي حق در اين كار است، و مصلحت و كمال فرد و بشريت همواره در كسب رضاي خدا است.

بنابراين امام حسين (ع) عاشق و دل سپرده حضرت احديّت است و جز رضاي او چيزي نمي پسندد. نتيجه و مظاهر چنين ايماني عبارت است از: «توكّل»، «تسليم»، «شوق»، «اخلاق»، «اطمينان نفس»، «رضا» و مبارزه با آنچه از نظر خداي سبحان به رسميت شناخته نشده و منكر است.

بدون ترديد اين بينش و گرايش در حضرت (ع) يكي از عوامل مؤثر در پيدايش و برآيند بزرگ قيام عاشورا بوده است. در اينجا برخي از مظاهر ايمان و اعتقاد امام حسين (ع) را با توجه به گفتار و كردار او متذكر مي شويم.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 98، ص 216؛ موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص 804؛ مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.

[2] همان.

[3] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص 531.

[4] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 273.

[5] کشف الغمه، ج 2، ص 239؛ مقتل الحسين، مقرّم، ص 113.

[6] بحارالانوار، ج 44، ص 364؛ مقتل الحسين، مقرّم، ص 195.