بازگشت

ايمان و انسانيت


تفاوت عمده و اساسي انسان با ديگر جانداران كه ملاك انسانيت او است در دو ناحيه بينش ها و گرايش ها خلاصه مي شود.

بينش و آگاهي حيوان، هرگز از چارچوب ظواهر، فرديّت و جزئيّت، محيط زيست و زمان حال خارج نمي گردد.

خواسته ها و مطلوب هاي حيوان نيز در محدوده اي خاص است: اوّلاً مادّي است و از تأمين غرايز و نيازهاي مادّي فراتر نمي رود. ثانياً شخصي و فردي است و مربوط به خودش و حداكثر به جفت و فرزندش مي باشد. ثالثاً منطقه اي است. رابعاً به زمان حال تعلّق دارد.

امّا انسان هم از ناحيه شناخت و آگاهي ها و هم از ناحيه خواسته ها و مطلوب ها، بسي متعالي تر از حيوان است. آگاهي انسان از ظواهر اشيأ عبور مي كند و تا درون ذات و ماهيت آنها نفوذ مي نمايد، و محدود به زمان و مكان خاص نمي شود؛ بلكه درباره آينده تا افق هاي دور دست مي انديشد. بالاتر اينكه انسان انديشه خويش را درباره بي نهايت ها و جاودانگي ها به جولان مي آورد.

انسان از نظر خواسته ها نيز موجودي است ارزش جو، آرمانخواه و كمال مطلوبخواه و مي تواند آرمان هايي را جست و جو كند كه مادّي و از نوع سود نيست و به خودش و فرزندانش ‍ تعلّق نمي گيرد؛ بلكه گاهي جان خود و عزيزانش را در راه آن آرمان فدا مي كند.اين گرايش هاي معنوي و والاي بشر، زاده ايمان و اعتقاد به حقايق ماوراي مادّي و فردي است؛ كه به نوبه خود مولود جهان بيني و جهان شناسي است كه از طرف پيامبران الهي عرضه شده است.

هنگامي كه اين گرايش هاي والا و معنوي انسان، پايه و زيربناي اعتقادي و فكري پيدا كند نام «ايمان» به خود مي گيرد. انسان تكامل يافته، يعني انسان وارسته از محكوميت بيروني و دروني و وابسته به عقيده و ايمان.

اگر كسي به مكتب اسلام ايمان پيدا كرد، يك مؤمن واقعي خواهد بود كه خودخواهي و خودپرستي او تابع و تحت الشعاع ايمان و عقيده اش قرار مي گيرد.

به طور كلّي گرايش هاي ايماني مذهبي موجب آن است كه انسان تلاش هايي برخلاف گرايش هاي طبيعي فردي انجام دهد و احياناً هستي و حيثيت خود را در راه ايمان خويش ‍ فدا سازد. اين در صورتي ميسّر است كه ايده انسان جنبه تقدّس پيدا كند. و حاكميت مطلق بر وجود انسان بيابد. [1] .

انسان موحّد و با ايمان حتي فعاليّت هاي التذاذي اش (تأمين غرائزش) تابع مصلحتي است كه از جانب خداي سبحان تعيين مي گردد.

امام حسين (ع) از اين نظر شخصيت بي نظيري است. عاشق كمال مطلق و فاني در محبوب ازلي و ابدي است. سلطان اقليم وجودش خداي متعال است و اوست كه فرمان مي راند و آن حضرت (ع)، عاشقانه و مشتاقانه امتثال مي كند. خدا و آنچه صبغه خدايي دارد از چنان تقدّسي نزد امام (ع) برخوردار است كه اگر به خطر بيفتند حاضر است براي رفع خطر از آن ها با جانش و جان عزيزانش از ناوك دشمنان آنها استقبال كند.

مؤيد چنين ايماني در سيدالشهدأ (ع) گفتار و كرداري است كه در طول زندگي آن حضرت (ع) به وفور ديده مي شود كه نمونه هايي را متذكّر مي شويم.


پاورقي

[1] اين مقدمه، برگرفته از کتاب مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي از شهيد مطهري (ره) است.