بازگشت

شخصيت خانوادگي و نسبي امام حسين


درباره حسب و نَسب امام حسين (ع) نياز چنداني به توضيح نيست زيرا به اعتراف دوست و دشمن او در شريف ترين و نجيب ترين و اصيل ترين خانواده ها متولّد شد و در دامن عصمت و طهارت پرورش يافت. لذا آن حضرت (ع) از نظر نَسبي و خانوادگي در اوج شرافت و پاكي قرار دارد. [1] چنان كه پيامبر (ص) در يكي از بيانات خويش در اين باره فرمود: «اي مردم! آيا شما را به بهترين مردم از نظر جدّ و جدّه آگاه سازم؟ گفتند آري رسول الله (ص). فرمود: حسن و حسين هستند كه جدّشان رسول خدا (ص) و جدّه شان خديجه دختر خويلد است. سپس فرمود: آيا شما را به بهترين افراد از نظر پدر و مادر آگاه نمايم؟ گفتند: آري يا رسول الله (ص). فرمود: حسن و حسين اند كه پدر ايشان علي بن ابي طالب (ع) و مادرشان فاطمه دختر محمد (ص) مي باشد. آنگاه فرمود: آيا شما را به بهترين مردم از نظر عمو و عمّه آگاه سازم. گفتند: آري يا رسول الله (ص). فرمود: حسن و حسين اند؛ عموي آنان جعفر بن ابي طالب و عمّه ايشان امّ هاني دختر ابي طالب مي باشد. سپس فرمود: آيا شما را از بهترين مردم از نظر دايي و خاله آگاه نمايم؟ گفتند: آري يا رسول الله (ص). فرمود: حسن و حسين؛ دايي آنان قاسم فرزند محمد (ص) و خاله آنها زينب دختر محمد (ص) مي باشد.

آنگاه فرمود: آگاه باشيد! همانا پدر و مادر، جدّ و جدّه، عمو و عمّه، دايي و خاله آنان و خود ايشان در بهشت خواهند بود. و همچنين كساني كه آنان را دوست بدارند در بهشت خواهند بود. [2] .

عبدالله بن حسن سعدي نيز در اين باره مي گويد: هنگامي كه مباحثات مردم در اينكه چه كسي برترين جايگاه نَسَبي را دارد به جايي نرسيد و در اين امر مردّد شدند، من جهت تحقيق اين مطلب به مدينة النبي (ص) رفتم و بر حذيفة بن يمان وارد شدم. خودم را معرّفي كردم و جريان را مطرح نمودم. او از اين مطلب خوشحال شد و گفت: بر فرد آگاهي وارد شده اي. سپس اضافه كرد: آنچه به تو نقل مي كنم مطلبي است كه با گوش هايم از پيغمبر (ص) شنيدم. آن حضرت (ص) در حالي كه حسين بن علي روي شانه اش بود فرمود: اين حسين بن علي است كه از نظر نَسَبي بهترين امّت است و آنگاه اسامي والدين و اجداد او را يكي پس از ديگري ذكر نمودند.» [3] .

و ابن عباس در تفسير آيه شريفه وَ هُوَ الّذي جَعَلَ مِنَ الْمأِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً. [4] مي گويد: «اين آيه درباره اصحاب كسأ (پيامبر (ص)، علي (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسين (ع» نازل گرديده است. مراد از آب، نور پيامبر (ص) است كه قبل از خلقت خلايق وجود داشت و در صلب حضرت آدم (ع) قرار گرفت؛ سپس ‍ از صلبي به صلبي منتقل گشت تا رسيد به عبدالمطلب، بعد از وي به دو قسم تقسيم شد جزئي به عبدالله منتقل گرديد و پيامبر (ص) از او متولد شد و جزء ديگر به ابي طالب كه علي (ع) از او به دنيا آمد؛ سپس علي (ع) و فاطمه (س) با هم ازدواج كردند كه ثمره اش ‍ تولّد حسن (ع) و حسين (ع) شد.» [5] .

گرچه امام حسين (ع) داراي فضايل بي شماري بود، امّا يقيناً يكي از بزرگ ترين افتخارات آن حضرت همين بود كه فرزند سيدالكونين، علي بن ابي طالب (ع) و صديقه طاهره، فاطمه زهرا (س)؛ و پرورش يافته دامن برجسته ترين شخصيّت هاي عالم امكان است. به همين جهت هنگامي كه حضرتش در مقابل لشكر ابن سعد قرار گرفت خودش را چنين معرّفي كرد:



«اَنَا ابنُ عَلي اَلْخَيْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ

كَفاني بِهذا مَفْخَراً حينَ اَفْخَر



ُ



وَ جَدّي رَسُولُ اللّهِ اَكْرَمُ مَنْ مَضي

وَ نَحنُ سِراجُ اللّهِ فِي الاَْرْضِ نَزْهَر



ُ



وَ فاطِمَةُ اُمي اِبْنِةُ الطُّهْرِ اَحْمَد

وَ عَمّي يُدعي ذا الْجَناحَينِ جَعْفَر



ُ



وَ فينا كِتابُ اللّهِ اُنْزِلَ صادِعاً

وَ فينَا الْهُدي وَالْوَحْيُ بِالْخَيرِ يُذْكَرُ» [6] .

همچنين نقل شده است كه آن حضرت (ع) فرمود:



«كَفَرَ الْقَوْمُ وَ قَدْماً دَغِبُوا

عَنْ ثَوابِ اللّهِ رَبَّ الثَّقَلينِ



قَتَلُوا قَدَما عَليّاً وَ اِبنَهُ

حَسنُ الْخيرِ وَ جاؤُا لِلْحُسين



خِيَرَةَ اللّهِ مِنَ الْخَلْقِ اَبي

بَعدَ جدّي فَاَنَا اِبْنُ الْخِيَرَتين» [7] .

مرحوم طبرسي در احتجاج مي نويسد: «وقتي اصحاب امام حسين (ع) يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند؛ و آن حضرت (ع) تنها ماند، در حالي كه شمشيرش را از غلاف كشيده بود و به طرف شهادت قدم برمي داشت در مقابل لشكر ابن سعد قرار گرفت و افتخارات خودش را اظهار فرمود.» [8] .

مرحوم طبرسي نيز اشعار مذكور از مقتل خوارزمي را با تفاوت مختصري آورده است. [9] آنچه در اين مورد قابل توجه است اين است كه امام حسين (ع) ابتدا شرافت و اصالت خانوادگي خويش را بيان مي كند و پس از آن فضايل ديگر خودش را ذكر مي نمايد.

اين سخنان امام (ع) براي لشكريان ابن زياد كه ظاهراً مسلمان بودند مي بايست - تكان دهنده باشد - امّا فرومايگي و پستي اين مردم به حدّي بود كه علي رغم احترامي كه در دل به آن حضرت (ع) و خاندان او قائل بودند با او به ستيز برخاستند.

استاد مطهّري به نقل از عقّاد در اين باره مي نويسد: «موضوع نسب امام حسين (ع) و محبت زائد الوصف پيغمبر اكرم (ص) را در تحليل قضيه كربلا نبايد از ياد برد، زيرا با اين مقياس كاملاً مي توانيم بفهميم كه سپاه يزيد چگونه مردمي بدون ايده آل و منفعت پرست بودند و چگونه به رغم احترامي كه براي امام حسين (ع) در دل قائل بودند عمل مي كردند. اين خصوصيت است كه آنها را صد در صد در رديف مردم بي اصول و منفعت پرست قرار مي دهد.» [10] .

مخالفان امام حسين (ع) كاملاً به اين مطلب واقف بودند. به عنوان مثال مردم به «سنان بن انس» گفتند: حسين بن علي، پسر فاطمه دختر رسول خدا (ص) و بزرگ و سرور عرب را كشتي،... اينك نزد اميرانت برو و پاداش خويش را از ايشان طلب كن. اگر براي كشتن حسين همه بيت المال را به تو بدهند باز كم است. او در مقابل خيمه عمر بن سعد ايستاد و با صداي بلند گفت:



«اَوْقِرْ رِكابي فِضَّةً وَ ذَهَباً

اَنَا قَتَلْتُ الْمَلِكَ الُْمحْجَبا



قَتَلْتُ خَيْرَ النّاسِ اُمّاً وَ اَباً

وَ خَيْرَهُمْ اِذْ يَنْسِبُونَ نَسَباً» [11] .

عمر بن سعد نيز از آنجا كه به مقام والاي امام (ع) باور داشت، به راحتي وجدانش قبول نمي كرد چنين وظيفه خطرناكي را عهده دار شود. تنها پس از كشمكش هاي فراوان با خودش بود كه به خاطر منفعت پرستي و فرومايگي اخلاقي به اين جنايت هولناك دست زد. [12] در اين باره، قضيه برخورد امام حسين (ع) با سپاه حرّ نيز قابل توجّه است. نكته نخست اينكه حرّ و سپاهش حاضر نشدند نماز را جداگانه اقامه كنند و فرمايش ‍ حضرت (ع) كه به حرّ فرمود: من با اصحاب خود نماز مي خوانم تو نيز با سپاه خودت نماز بگزار؛ قبول نكردند. و همه آنها به امام حسين (ع) اقتدأ نمودند.

نكته دوّم اينكه وقتي حرّ پس از احتجاجات امام حسين (ع) گفت: ما از آن اشخاصي كه نامه نوشته اند نيستيم و مأموريت ما اين است كه هر كجا با شما برخورد كرديم شما را نزد «ابن زياد» ببريم. حضرت به او فرمود:

«ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ الْمَوتُ اَدْني اِلَيْكَ مِنْ ذلِكَ»

مادرت به عزايت نشيند مرگ به تو نزديك تر از آن است.

حرّ در جواب گفت: هر كسي غير از تو اين سخن را به من مي گفت من هم پاسخش را مي دادم؛ ولي چه كنم كه نمي توانم نام مادر تو را كه صديقه كبري دختر پيامبر خدا (ص) است جز به نيكويي ياد كنم! [13] .

و حاكم مدينه وليد بن عتبه در پاسخ مروان كه اصرار بر اخذ بيعت يا كشتن امام حسين (ع) داشت گفت: «واي بر تو مرا به قتل حسين فرزند فاطمه دختر رسول خدا (ص) هدايت مي كني؟! سوگند به خدا كسي كه در روز قيامت به خون حسين (ع) محاسبه شود،نزد خدا تهي دست خواهد بود.» [14] .

و معاويه با توجّه به همين امر به فرزندش يزيد نوشت: «اگر حسين بن علي قيام كرد و تو بر او غلبه يافتي از وي بگذر.» [15] .

اين برخوردها به خوبي نشان مي دهد مخالفان امام (ع) نيز حداقّل به اين فضيلت (جايگاه رفيع خانوادگي) او اعتقاد داشته اند. اساساً مسلمانان احترام خاصّي به بني هاشم مخصوصاً آل علي (ع) قائل بودند و اين امر به امام حسين (ع) منحصر نمي گرديد. به همين جهت روز عاشورا اصحاب حضرت (ع) تا زنده بودند اجازه ندادند بني هاشم به ميدان بروند.

خوارزمي در اين باره مي نويسد: «هنگامي كه اصحاب حسين (ع) كشته شدند، تنها اهل بيت او باقي ماندند كه عبارت بودند از: فرزندان علي (ع)، فرزندان جعفر و عقيل و بچّه هاي برادرش حسن (ع) و فرزندان خودش، آنها نيز «اِجْتَمَعُوا وَ وَدَّعَ بَعْضَهُمْ بَعْضاً؛ وَ عَزَمُوا عَلَي الْحَرْبِ» در يكجا جمع شدند و با يكديگر وداع كردند و عازم ميدان نبرد شدند.» [16] .

در اينجا يادآوري اين مطلب ضروري است كه شخصيت اجتماعي خاندان ابا عبدالله الحسين (ع) (بني هاشم) منحصر به عصر بعثت نبود، بلكه قبل از اينكه حضرت محمد (ص) از اين طايفه به مقام منيع رسالت مبعوث شوند نيز اين خاندان در ميان اعراب از شرافت و جايگاه خاصّي برخوردار بودند. و عموماً مردم حجاز و هر كسي كه به نحوي با آن منطقه ارتباط داشت احترام ويژه اي براي بني هاشم قائل بودند. براي اينكه اين سخن صرف ادّعا نباشد به اختصار مطالبي در اين زمينه ذكر مي كنيم.


پاورقي

[1] حسين بن علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصي، و مادرش فاطمة دختر رسول خدا (ص) بود.

[2] کشف الغمه في معرفة الائمه، علي بن عيسي بن ابي الفتح الاربلي، ج 2، ص 170؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 1، ص 167؛ فضائل الخمسه في صحاح الستة، سيد مرتضي، حسيني فيروزآبادي، ج 3، ص 272، به نقل از کنزالعمال، ج 6، ص 221؛ ترجمة الامام الحسين (ع)، ابن عساکر، ص 193 194.

[3] ائمتنا، علي محمد علي دخيل، ج 1، ص 184،به نقل از تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج 4، ص 320.

[4] فرقان (25)، آيه 54. او کسي است که از آب، انساني را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرارداد.

[5] ائمتنا، ج 1، ص 180.

[6] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37؛ الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 103.



ترجمه اشعار: من فرزند علي بن ابي طالب (ع) از بني هاشم هستم و اين افتخار هنگام فخر نمودن مرا کفايت مي کند.

و جدّم رسول خدا (ص) هست که گرامي ترين شخصيّت عالم بود و ما انوار خدا در زمين هستيم که نورافشاني مي کنيم و فاطمه دختر پيامبر (ص) مادر من است. و عمويم جعفر صاحب دو بال (در بهشت) خوانده شود.

کتاب خدا بر خاندان ما فرود آمد. و هدايت الهي در ما مي باشد و وحي از ما به خير ياد کرده است.

[7] مقتل الحسين خوارزمي، همان. ترجمه ابيات:



قوم کافر شدند و از دير زماني از ثواب خداوند که پروردگار ثقلين است اعراض کردند.

قبلاً علي (ع) و فرزندش حسن (ع) را کشتند و اينک بر حسين (ع) هجوم آوردند.

برگزيده خلق (مردم) پس از جدّم (محمّد (ص» پدرم بود و من فرزند دو برگزيده ام.

[8] الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 103.

[9] همان.

[10] حماسه حسيني، مرتضي مطهّري، ج 3، ص 135.

[11] مقتل الحسين، ابومخنف، ص 202؛



رکابم را از طلا و نقره پر کن. زيرا من پادشاهي گرانقدر را کشتم.

بهترين مردم از نظر پدر و مادر را کشتم او را که از جهت نسب نيز از همه برتر بود.

[12] مقتل الحسين ابي مخنف، ص 94 - 95.

[13] الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه محمّد باقر ساعدي خراساني، ص 427 - 428.

[14] الاخبار الطوال، ابي حنيفه احمد بن داود الدينوري، ص 228.

[15] همان، ص 226. «... فامّا الحسين بن علي فَاَحْسَب اهل العراق غير تارکيهِ حتي يُخرجوه، فَاِنْ فَعَلَ، فَظَفْرتَ به، فَاصْفَح عنه».

[16] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 30.