بازگشت

قيام مطرف بن مغيره


در سال 77 هجري، مطرف بن مغيرة بن شعبه عليه حجاج بن يوسف قيام كرد و عبدالملك بن مروان را خلع نمود.

وي عامل حجاج در مدائن بوده است. مردي با وجداني بيدار كه چشمانش را قدرتي كه امويان به او داده بودند از درك ظلم و ستمي كه امويان به امت مسلمان مي كردند، كور نكرد. خوارج به او پيوستند و قصد داشتند كه او را به خود جلب نمايد و رهبري مؤمنان ارا به رهبرشان شبيب واگذارد. او هم قصدش اين بود كه خوارج به او بپيوندند تا شورا را در بين مسلمانان اعاده نمايند؛ اما نه او پذيرفت و نه آنها. مطرف با مشاورانش درباره ي قيام به مشورت نشست ولي هيچ يك او را به آن دعوت نكردند و به واسطه ي كساني كه پاسخ مثبت داده بودند دست به قيام زد و با بزرگان اصابش چنين سخن گفت:

«اما بعد، خداوند جهاد را بر بندگانش واجب نمود و به عدالت و نيكوكاري فرمان داد و بر ما چنين نازل كرد: [در نيكي و تقوا با هم همكاري كنيد نه در گناه و تجاوز. پرواي خدا داشته باشيد كه خداوند سخت عذاب مي كند] من خداوند را گواه مي گيرم كه عبدالملك بن مروان و حجاج بن يوسف را خلع نمودم هر يك از


شما كه همراهي با من را دوست دارد و بر رأي من است، پس از من پيروي كند كه الگو و همراه نيكي دارد. هر كس كه پذيراي آن نيست هر جا كه مي خواهد برود، كه من دوست ندارم كسي از من پيروي نمايد كه نيت جهاد عليه ظلم و ستم را ندارد. شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش و جنگ عليه ستمگران فرا مي خوانم. اگر خداوند امورمان را به سامان رساند، همين امر به منزله ي شورا در ميان مسلمانان خواهد بود كه آن كس را دوست دارند براي خودشان مي پسندند».

مطرف به سويد بن سرحان ثقفي و بكيربن هارون بجلي چنين نوشت:

«اما بعد، ما شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش و جهاد عليه كسي كه با حق عناد داشته باشد و انحصار طلب باشد و حكم قرآن را ترك نمايد، فرا مي خوانم. آن گاه كه حق ظاهر گردد و از باطل منع شود و نام خداوند برترين باشد، ما اين امر را به منزله ي شورا در ميان امت قرار مي دهيم كه مسلمانان براي خودشان خشنودي را مي خواهند. هر يك از شما اين را بپذيرد برادر ديني ما و دوست ما در مرگ و حيات است و هر كس آن را نپذيرد، با او به جهاد بر مي خيزيم و از خداوند مي خواهيم كه ما را بر او پيروز گرداند». [1] .

اين شيوه ي قيام مطرف بود كه بويي از روح كربلا در آن نهفته است.



پاورقي

[1] طبري، بخش قيام مطرف.