بازگشت

قيام مردم مدينه


قيام مدينه، واكنش ديگري نسبت به شهادت امام حسين (ع) بوده است. اما در اين جا شاهد نوع ديگري از قيام هستيم؛ قيامي متفاوت با قيام توابين هم از جهت انگيزه و هم از جهت اهداف. انگيزه هاي اين قيام، انتقام جويانه نبوده است؛ بلكه قيامي به قصد نابودي حكومت ستمگرانه و منحرف از دين بوده است. شكي نيست كه شعله ي اين قيام آماده ي برافروختن بوده است ولي منتظر بهانه اي براي انفجار و شعله ور شدن بود. مهمترين عامل شعله ور شدن اين قيام، شهادت امام حسين (ع) بوده است؛ چون زينب سلام الله عليها، پس از رسيدن به مدينه به زمينه سازي قيام و بسيج مردم و شورش عليه حكومت يزيد پرداخت؛ تاجائي كه عمرو بن سعيد اشدق، عامل يزيد در مدينه از نابودي حكومت بيمناك شده بود و به يزيد درباره ي فعاليت زينب (س) چنين نوشت:

«وجود زينب (س) در ميان مردم مدينه، تحريك كننده است؛ چون او فصيح و سخنور، خردمند و باهوش است.او و همراهانش عزم قيام براي انتقام خون حسين (ع)


دارند» [1] يزيد هم به او نوشت كه ميان او و مردم جدايي افكند.

عامل اصلي شعله ور شدن قيام ورود گروهي از مردم مدينه نزد يزيد بوده است! عثمان بن محمد بن ابي سفيان، فرماندار مدينه، گروهي از مردم مدينه را نزد يزيد فرستاد كه در ميان آنها، عبدالله بن حنظله ي انصاري (غسيل الملائكة) عبدالله بن ابي عمرو بن حفص بن مغيريه ي مخزومي، منذر بن زبير و بزرگاني از مردم مدينه بوده اند. آنها نزد يزيد آمدند. يزيد آنها را با احترام پذيرفت و به آنان پاداش داد. همه ي آنها جز منذر بن زبير به مدينه بازگشتند. وقتي منذر به عراق آمد و آن گروه هم به مدينه رسيدند، در ميان مردم مدينه ماندند و به بازگويي عيبهاي يزيد پرداختند.مي گفتند ما از نزد مردي آمديم كه دين ندارد، شراب مي نوشد و تنبور مي زند و خنياگران نزد او مي نوازند و سگ بازي مي كند و دزدان و راهزنان براي او قصه مي گويند؛ ما او را خلع نموديم. عبدالله بن حنظله برخاست و چنين گفت:

«از پيش مردي نزد شما آمده ام كه اگر فقط فرزندان آنها را نمي يافتم، حتما با او به مبارزه مي پرداختم؛ او به من احترام گذاشت و به من صله داد؛ ولي من تنه براي اين كه قدتري به واسطه ي آن كسب نمايم، پذيرفتم».

مردم او را خلع نمودند و با عبدالله بن حنظله غسيل بر خلع يزيد بيعت كردند و عبدالله را به ولايت و سرپرستي شان پذيرفتند.

اما منذر بن زبير به مدينه آمده بود، از كساني است كه مردم را عليه يزيد تحريك مي كرد و مي گفت:

«او صد هزار به من جايزه داد؛ به خدا قسم آن چه او با من كرد، مانعم مي شود تا رفتارش را به اطلاع شما برسانم. به خدا قسم او شراب مي نوشيد؛ به خدا قسم او همچنان مست بود تا اين كه از نماز فارغ شود».


او نيز همچون يارانش بر يزيد عيب گرفت و حتي شديدتر از آنها.

مدينه عليه حكومت بني اميه سر به شورش برداشت و قيام كنندگان عامل يزيد و امويان را بيرون كردند. تعداد آنها حدود هزار نفر بوده است. وعده و وعيد هم در بازداشتن شان از شورش سودي نبخشيد. اما قيام به واسطه ي لشكري از شام به طرز وحشيانه اي قلع و قمع شد. فرمانده سپاه اموي، مسلم بن عقبه مري، مردم را به بيعت با يزيد و سپردن جان و مال و خانواده شان به او، فرا مي خواند. [2] .

يزيد از دنيا رفت ولي ارتش او همچنان به سركوب قيام ابن زبير در مكه مشغول بود. وقتي از سركوب قيام مدينه فارغ شد، ابن زبير بعد از شنيدن خبر شهادت امام حسين (ع) مخالفت را آشكار نمود. البته قيام ابن زبير را نمي توان ادامه ي قيام امام حسين (ع) به شمار آورد. ابن زبير را مي توان زمينه ساز قيام، قبل از قيام امام حسين (ع) به حساب آورد. در ضمن اغراض شخصي او عامل و انگيزه ي انقلاب بوده است. او امام (ع) را رقيبي مهم به حساب مي آورد. وقتي كه خبر شهادت امام (ع) به مردم مكه رسيد، يارانش نزد او رفتند و گفتند: بيعتت را آشكار كن. چون پس از شهادت حسين (ع) كسي نيست كه با تو در امر حكومت به مخالفت بپردازد. ولي ابن زبير به آنها گفت: شتاب مكنيد [3] اما در سال 65 هجري مردم حجاز، عراق، شام و الجزيره با او بيعت كرده بودند. [4] .

بدون ترديد، پاسخ مثبت مردم به قيامي كه ابن زبير به آن فرا مي خواند، ناشي از اين روحيه ي جديدي بود كه قيام خونين امام (ع) در دل و جان توده ي مردم برانگيخته بود. گفتيم كه چگونه توابين در كوفه بر حكومت بني اميه تأثيرگذار بوده اند؛ به گونه اي كه مردم را به پذيرش حكومت ابن زبير آماده نموده بودند و عامل بني اميه در عراق را طرد كردند.



پاورقي

[1] جعفر النقدي، زينب الکبري، چاپ نجف، ص 120 تا 122، به نقل از النسابة العبيدي در کتاب «أخبار الزينبات» و دکتر بنت الشاطي در کتاب «بطلة کربلاء».

[2] طبري [در باب قيام مدينه] ج 4، ص 366 تا 381.

[3] همان، ص 364.

[4] همان، ص 408.