بازگشت

پيشگفتار


بيشتري چيزي كه موجب جلب توجه همگان به قيام امام حسين (ع) مي گردد، جنبه ي جلوه هاي قهرماني و رشادت بي نظير و تعالي انساني و معجزه آساي آن نزد انقلابيون و رهبر بزرگ شان است كه در فداكاري و ايثار عزيزترين امور همچون جان و فرزند و مال و آسايش و امنيت در راه اصل و صلاح عمومي به همراه ضعف و كمبود و نااميدي از پيروزي نظامي، خود را مي نماياند.

از طرفي آثار ترس و پستي و انحطاط اخلاقي در طبقه ي حاكم و نمايندگان آن و ابزار و ساز و كارهاي آن در اجراي جنايت وحشيانه نسبت به انقلابيون و از ميان برداشتن آنها به صورتي كه تاريخ همانند آن را نديده است، جلوه گري مي كند.

از ديگر مسائل آن نمونه هاي منحصر بفرد درباره ي عشق و دوستي است؛ علاقه ي انقلابيون و دلسوزي و شفقت آنان بر مخالفان خود است كه مي ديدند قدرت حاكم آناه را فريب داده و به استخدام خويش در آورده و آنها را به جنگ نيروهاي واداشته كه طالب خير و صلاح خود آنان بوده اند؛ و يا عشق آنان نسبت به يكديگر كه هر يك را به استقبال مرگ و سبقت گرفتن از ديگري وا مي داشت. تا شاهد شهادت يار خود نباشد.

در برابر اين عمل انساني، زشت ترين نمودهاي كينه و دشمني حاكمان و عمالشان را مي بينيم كه در محروم ساختن انقلابيون و كودكانشان حتي نسبت به آب و كشتن كودكان و زنان، خودنمايي مي كند.


و ديگر مسائلي چون شريف ترين و ارجمندترين انديشه ها، گفتار و عمل انقلابيون و پست ترين غريزه هاي حاكمان و عمالشان را مي بينيم كه داستان اين انقلاب در بردارد. نتيجه ي رويارويي اين الگوهاي متضاد در آرمانها، اصول و عواطف، تراژدي خونباري است كه همچنان در دل هر شنونده و خواننده اي، غم و اندوه به بار مي آورد.

قدرت تأثير جنبه ي روايي - تراژديك اين انقلاب با نشانه هاي انقلابي و شگفت آور به حدي است كه خود را بيشتر نويسندگان - اگر همه ي آنها نباشند - تحميل نموده و لذا پژوهشهاي خود را به اين جنبه اختصاص داده اند.

اما جنبه ي روايي - با توجه به ويژگيهاي تربيتي و هدايت گري آن - تمام انقلاب امام حسين (ع) نيست. حوادث اين انقلاب و يا هر انقلاب ديگر، در خلا اتفاق نيفتاده است بلكه بخشي از يك روند تاريخي فراگير است. هر انقلابي ريشه در نظام و نهادهاي جامعه اي دارد كه آتش انقلاب در آن شعله ور شده است. هر انقلاب شرايط سياسي - اجتماعي مشخصي دارد و اگر از نظر نظامي شكست خورده باشد - آثار و نتايجي در پي دارد.

يك انقلاب آن گونه كه بايد فهم نخواهد شد تا زماني كه تمام جنبه هاي آن، مقدمات، شرايط و دستاوردهاي آن بررسي نشده باشد. اين هدف و غايت اين كتاب است.

در اين كتاب كوشيده ام تا انقلاب امام حسين (ع) را با بررسي شرايط حاكم بر آن و مناسباتي كه به آن منجر گرديد و آثاري كه از آن در جامعه ي اسلامي پديد آمد، تحليل نمايم.

اين كتاب از سلسله كتابهايي است كه اميدوارم به توفيق خداوند درباره ي انقلابها در تاريخ اسلام به رشته ي تحرير در آورم.

بر اين اعتقادم كه انقلابهادر تاريخ اسلام آن گونه كه بايد از جانب مورخان و پژوهشگران مورد توجه واقع نشده است. بلكه توجه بيشتر آنها - چه گذشتگان و چه معاصران - به تاريخ قدرت حاكم بوده است كه به خود صبغه ي شرعي داده است. اما انقلابها - كه بيانگر جنبه ي ديگر داستان حكومت در اسلام است - به شكل حاشيه اي و در بيشتر حالات به روح مخالفت مورد بررسي قرار گرفته اند.


شايد علت اين امر آن باشد كه تاريخ نگار گذشته - بيشتر - در پي جهت دهي و يا انگيزه ي حاكم روزگار خويش كه به وي عنايتي هم داشته، مي نوشته است. گاهي جهت دهي حاكم به تاريخ نگار در روزگاري كه مي زيست به حوادث و شخصيتهاي فكري - سياسي گذشته بوده است كه (هنوز) تأثيرشان را بر وضع سياسي - اجتماعي روزگار مورخ از دست نداده اند.

پيداست مورخان معاصر خود را مقيد به روشي نموده اند كه گذشتگان در اين موضوع از آن پيروي نموده اند. و يا چه بسا ترس و وحشت از سخن گفتن در باب انقلاب در يك جامعه ي آرام، علت دروي گزيدن و پرهيز از سخن در باب انقلابها و انقلابيون بوده است. به ويژه اگر به مرحله ي پختگي فكري نرسيده باشيم تا ميان سياست و علم فرق گذرايم و يا به مرتبه اي از امانتداي نرسيده باشيم كه ما را از به خدمت گرفتن پژوهش علمي به نفع هدفهاي سياسي، دور نمايد.

به هر حال با هر توجيهي كه باشد، بي توجهي در پژوهش جدي و فراگير انقلابها در تاريخ اسلامي، تصوير تاريخي را تيره و ناقص مي گرداند؛ چون انقلاب - همان گونه كه گفتيم - چهره و تصوير ديگري از تصوير تاريخي جامعه ي اسلامي است و شكل گيري انديشه اي درست در باب شرايط گذشته ي مسلمانان بدون داشتن تصويري از دو جنبه ي آن ممكن نيست.

اميد دارم كه خداوند توفيق دهد تا به انتشار سلسله كتابهايي در باب انقلابها در تاريخ اسلامي نايل آيم كه از انواع مبارزه ي مسلمانان - در طي تاريخ - در راه بهبودي اوضاع شان در پرتو هدايت و رهنمود شريعت اسلامي، پرده بر مي دارد.

اميد است در اين كتاب كه نخستين اثر از آن سلسله نوشته هاست به نتايج و داوريهاي درست نايل آمده باشم. توفيق نهايي با خداست.

محمد مهدي شمس الدين