بازگشت

اصلاح نظام مديريت


جايگاه هاي سياسي در دوران عثمان، در اختيار افرادي قرار گرفته بود كه به هيچ وجه شايستگي هدايت و رهبري مردم را دارا نبودند. وقتي حضرت علي عليه السلام به حكومت رسيد همه واليان آن دوران را عزل نمود و به جاي آنها زمامداراني جديد منصوب كرد.

يعقوبي مي نويسد:«عزل علي عمال عثمان عن البلدان خلا ابي موسي الاشعري» [1] علي عليه السلام وقتي به خلافت رسيد به جز ابوموسي اشعري، كليه ي كارگزاران زمان عثمان را عزل نمود.


زيرا امام عليه السلام معتقد بود بدون اصلاح مديريت جامعه، اصلاح توده ي مردم كار بسيار دشواري خواهد بود. [2] .

ابن عباس و مغيرة بن شعبه و... نزد امام عليه السلام آمدند و از حضرت عليه السلام خواستند تا استوار شدن پايه هاي حكومت اسلامي از عزل معاويه خودداري نمايند؛ اما علي عليه السلام نپذيرفت. [3] و شايستگي او را براي استانداري شام تأييد نكرد.

به همين جهت معاويه با اعتماد به قدرت نظامي و اقتصادي شام با امام علي عليه السلام بيعت نكرد و استانداري شام را از حضرت عليه السلام طلب كرد.

امام عليه السلام با رد تقاضاي معاويه به او نوشت: «يا تسليم شو و بيعت كن و يا آماده جنگ باش». [4] .

حضرت امير عليه السلام علاوه بر انتخاب افراد مؤمن و متعهد براي زمامداري، تشكيلات ويژه اي براي كنترل و نظارت فعاليت هاي آنها گماشت و آموزش هاي لازم را نيز در اين زمينه به آنان داد. از ديدگاه علي عليه السلام مدير و حكمران جامعه اسلامي مي بايست شرايطي را دارا باشد كه آن شرايط و ويژگي ها عبارتند از:

1- خدمتگزار بودن: امام علي عليه السلام در نامه اي به عامل آذربايجان نوشت:

«ان عملك ليس لك بطعمة و لكنه في عنقك امانة و انت مسترعي لمن فوقك ليس لك ان تفتات في رعيه» [5] .

مبادا گمان كني حكومتي كه به تو سپرده شده است يك شكار است كه به چنگ تو افتاده است. خير، امانتي است بر گردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعايت و نگهباني و حفظ حقوق مردم را مي خواهد درباره رعيت حق نداري استبداد به خرج دهي.»

دوري از نيرنگ و خدعه: علي عليه السلام صداقت در كار و دوري از فريب كاري را از شرايط ديگر رهبري اسلامي دانست و در مذمت معاويه فرمود:


«اما او نيرنگ باز و حيله گر است و براي وصول به رياست و قدرت به هر وسيله نامشروعي چنگ مي زند اگر اين امور زشت و نامشروع نبود من زيرك ترين مردم بودم!» [6] .

2- دوري از تشريفات: امام عليه السلام سادگي رهبر و دوري از تشريفات را از ويژگي هاي لازم براي رهبري اسلامي شمرد، و فرمود:

«با من آن سان كه با جباران و ستمگران سخن مي گويند سخن نگوييد،القاب پر طنطنه برايم به كار نبريد. آن ملاحظه كاري ها و موافقت هاي مصلحتي كه در برابر مستبدان اظهار مي دارند در برابر من اظهار مداريد با من به سبك سازشكاري معاشرت نكنيد! گمان مبريد كه اگر به حق سخني به من گفته شود بر من سنگيني آيد و يا از كسي بخواهم مرا تجليل و تعظيم كند...» [7] .

تعهد و تخصص: امتياز ديگري كه امام عليه السلام براي يك مدير ضروري دانست تعهد و تخصص بود. چنان كه در حكم فرمانداري مصر، به مالك اشتر نخعي چنين نوشت:

«... در وضع منشيان و كارمندانت دقت كن و كارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامه هاي سري و نقشه ها و طرح هاي مخفي خود را در اختيار كسي بگذار كه داراي اساسي ترين اصول اخلاقي باشد! از كساني كه موقعيت و مقام آنها را مست و مغرور نسازد.» [8] .

3- حكومت بر قلمرو فكري: رهبر و حكمران جامعه اسلامي از ديدگاه حضرت علي عليه السلام بايد بر يك مملكت فكري حكومت كند كه عناصر مليت، نژاد، زبان و خاك در ايجاد يا تركيب آن سهمي ندارد. بلكه سازنده آن، اشتراك انسان ها در عقايد و افكار و مبادي و عنايات انساني معين است؛ و معيار و ملاك اصلي، تقواي الهي مي باشد.


يا ايها الناس لا تشكوا عليا فو الله انه لا خشن في ذات الله او في سبيل الله من ان يشكي. [9] پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله

مشكلات علي عليه السلام در برقراري حكومت اسلامي

همان طور كه قبلا گفتيم، در طول بيست و پنج سال حكومت خلفا، انحرافات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي فراواني در جامعه نوپاي اسلامي پديد آمده بود. وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام بر سر كار آمد اين انحرافات به عنوان موانع بزرگ در مقابل امام عليه السلام قرار گرفتند؛ هر گونه اصلاحي را با معضل و دشواري روبه رو كردند. علي عليه السلام براي برداشتن همين موانع بود كه مجبور شد در كمتر از چهار سال سه جنگ داخلي را پشت سر بگذارد.

مرتجعان و مخالفان سياست هاي اصلاحي حضرت امير عليه السلام، با ايجاد موانع و نهايتا با به شهادت رساندن او، تلاش هاي اصلاح طلبانه را ناتمام گذاشتند.


پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 179.

[2] فليست تصلح الرعية الا بصلاح الولاة (نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 216).

[3] الاخبار الطوال، الدينوري، منشورات الشريف الرضي، ص 142.

[4] همان، ص 141.

[5] نهج‏البلاغه، نامه‏ي 5.

[6] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 200.

[7] همان، خطبه‏ي 216.

[8] همان، نامه‏ي 53.

[9] سيره ابن‏هشام، ج 4، ص 250؛ اي مردم از علي شکوه نکنيد که سوگند به خدا او در راه خدا شديدتر از آن است که کسي درباره‏ي وي شکايت کند.