بازگشت

اصلاحات حقوقي


يكي از انحرافات به وجود آمده در عصر خلفا، احياي تعصبات قومي و نژادي و از بين رفتن مساوات اسلامي بود كه باعث ظلم و فساد در روابط اجتماعي شده بود. خلفا بر خلاف سيره ي پيامبر صلي الله عليه و آله و نص قرآن كريم، قريش را بر ديگر عرب ها مقدم داشتند و عرب را بر عجم برتري بخشيدند. اموي ها قبيله خودشان را برتر و بالاتر از همه مسلمانان


ديگر تلقي كردند و اموال بيت المال و جايگاه هاي سياسي را در اختيار آنها قرار دادند.

وقتي اميرمؤمنان عليه السلام به حكومت رسيد همه امتيازات موهوم را لغو كرد و فرمود: «همه مسلمانان سهم مساوي از بيت المال دارند و هيچ كس بر ديگري برتري ندارد.» [1] .

همچنين اعلام كرد:

«الذليل عندي عزيز حتي آخذ الحق له و القوي عندي ضعيف حتي آخذ الحق منه رضينا عن الله قضائه و سلمنا لله امره» [2] .

ستمديدگاني كه در نظرها ذليل و پستند از نظر من عزيز و محترمند تا حقشان را بگيرم و نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستند تا حق را از آنها بستانم در برابر فرمان خدا راضي و تسليم امر او هستيم.

حضرت امير عليه السلام با تبعيض هاي ناروا و بي عدالتي ها شديدا مبارزه كرد. و به «مصقلة بن هبيره شيباني» فرماندار يكي از شهرهاي فارس كه احتمالا از اصول اسلامي تخلف كرده بود نوشت:

«به من درباره ي تو گزارشي رسيده كه اگر درست باشد و اين كار را انجام داده باشي پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصيان كرده اي. گزارش رسيده كه غنايم مربوط به مسلمانان را كه به وسيله ي اسلحه و اسب هايشان به دست آمده و خون هايشان در اين راه ريخته شده در بين افرادي از باديه نشينان قبيله ات كه خود برگزيده اي تقسيم مي كني!

سوگند به خدايي كه دانه ها را در زير خاك شكافت و روح انساني را آفريد اگر اين گزارش درست باشد تو در نزد من خوار شده و ارزش و مقدارت كم خواهد بود؟

آگاه باش حق مسلماناني كه نزد من يا تو هستند در تقسيم اين اموال مساوي است همه آنها به نزد من مي آيند و سهميه ي خود را از من مي گيرند.» [3] .


و با برادرش عقيل كه براي دريافت سهم بيشتر از بيت المال نزد وي آمده بود، برخورد شديدي كرد كه ديگران راه به حساب خودشان بردند.

امام عليه السلام در اين باره مي فرمايد:

«عقيل برادرم را ديدم كه به شدت فقير شده بود و از من مي خواست كه يك من از گندم هاي شما را به او ببخشم. كودكانش را ديدم كه از گرسنگي موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گويا صورتشان با نيل رنگ شده بود.

عقيل باز هم اصرار كرد، به او گوش فرادادم خيال كرد من دينم را به او مي فروشم و به دلخواه او قدم برمي دارم و از راه و رسم خويش دست مي كشم. آهني را در آتش گداختم سپس آن را به بدنش نزديك ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد ناله اي سر داد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. گفتم هان اي عقيل از آهن تفتيده اي كه انساني آن را به صورت بازيچه سرخ كرده است ناله مي كني اما مرا به سوسي آتش مي كشاني كه خداوند جبار با شعله ي خشم و غضبش آن را افروخته است.» [4] .

براي نابودي تعصب قومي و نژادي و برقراري مساوات اسلامي با تمام وجود قيام نمود و در نامه اي كه به يكي از فرماندهان متخلف نوشت چنين يادآور شد:

«به خدا سوگند اگر حسن و حسين اين كار را كرده بودند هيچ پشتيباني و هواخواهي از ناحيه ي من دريافت نمي كردند. و در اراده ي من اثر نمي گذاشتند تا آنگاه كه حق را از آنان بستانم، و ستم هاي ناروايي را كه انجام داده اند دور سازم.» [5] .

علي بن ابي طالب عليه السلام با برقراري عدالت اجتماعي سنت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را احياء نمود و احكام الهي را به اجرا درآورد و مساوات اسلامي را تحقق بخشيد.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، نامه‏ي 43.

[2] همان، خطبه‏ي 37.

[3] همان،نامه‏ي 43.

[4] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 224.

[5] همان، نامه‏ي 41.