بازگشت

راهنمايي خلفا در امر قضاوت


در مورد راهنمايي خلفا در امر قضاوت علي عليه السلام نقش به سزايي ايفا مي كرد كه به عنوان نمونه يك مورد از آنها را نقل مي كنيم.

در زمان خليفه دوم نوجواني نزد او آمد و ادعا كرد بعد از اينكه خودش را شناخته است (بزرگ شده است) مادرش وي را از خود رانده و فرزندي او را انكار كرده است.

عمر دستور داد آن زن را (كه متهم به مادري بود) آوردند. چهار برادر او شهادت دادند كه خواهرشان دختر باكره است و هرگز ازدواج نكرده، و اين نوجوان درصدد بي آبرو ساختن قبيله آنهاست.

عمر دستور داد موقتا جوان را زنداني كنند تا قضيه را بيشتر بررسي كند. در اين حال علي عليه السلام از راه رسيد، و از قضيه مطلع شد.

امام علي عليه السلام فرمود: آيا اين زن ولي و سرپرست دارد؟ گفتند: برادرانش حاضرند و ولايت اين زن بر عهده آنهاست. به آنها فرمود: آيا امر و قضاوت مرا در مورد خودتان و خواهرتان قبول داريد؟ گفتند: آري شما وكيل هستيد. آنگاه حضرت عليه السلام خليفه دوم و حاضرين را بر اين وكالت گواه گرفت و فرمود:«اني قد زوجت هذه المرأة من هذا الغلام علي اربع مأة درهم و المهر من مالي» (اين زن را به ازدواج اين نوجوان درآوردم و مهر آن را چهارصد درهم قرار دادم كه خودم پرداخت مي نمايم.)

سپس به غلام خود، قنبر دستور داد «درهم ها» را آوردند و به نوجوان تحويل داد و از او خواست تا آنها را به عنوان مهر به همسرش پرداخت كند و فرمود: نزد ما برنگرد مگر بعد از اينكه اثر نكاح در تو باشد (يعني غسل كرده باشي).

جوان برخاست و آنها را در دامن آن زن ريخت. ناگهان زن فرياد كشيد: آتش آتش! يا علي مي خواهي مرا به نكاح فرزندم درآوري؟! سوگند به خدا برادرم كار خلاف با من


انجام داد. براي تبرئه خودش به من چنين پيشنهادي كرد كه او را از خودم برانم! در اينجا بود كه عمر گفت: «لولا علي لهلك عمر» [1] .

در مورد كمك هاي فكري علي عليه السلام به خلفا حكايت هاي فراواني نقل شده است كه ما به جهت ضيق مجال به همين مقدار اكتفا مي كنيم. و خوانندگان محترم را با مطالعه كتاب گرانسنگ الغدير، در اين زمينه، توصيه مي نمايم.


پاورقي

[1] خصائص الائمه عليهم‏السلام، همان ص 84 و 83 با ترجمه و تلخيص.