بازگشت

انتقاد از خلفا


امام علي عليه السلام از بدعت ها و انحرافاتي كه به دست خلفاء يا عمال آنها ايجاد مي گرديد انتقاد مي كرد و از آنها مي خواست تا حدود و قوانين الهي را رعايت نمايند. خود نيز در حد امكان تلاش مي كرد جلوي انحرافات را بگيرد اما موفقيت چنداني در اين زمينه كسب نكرد.

ابن ابي الحديد مي گويد: شكايت و انتقاد امام از خلفاء ولو به صورت ضمني و كلي متواتر است. من از يكي از معاصرين مورد اعتماد خويش معروف به «ابن عاليه» شنيدم كه مي گفت: در خدمت اسماعيل بن علي حنبلي، امام حنابله عصر بودم كه مسافري از كوفه به بغداد مراجعت كرده بود و اسماعيل از مسافرتش و از آنچه در كوفه ديده بود از او مي پرسيد. او در ضمن نقل وقايع با تأسف زياد جريان انتقادهاي شديد شيعه را از


خلفا اظهار مي كرد. فقيه حنبلي گفت: تقصير آن مردم چيست؟ اين در را خود علي عليه السلام باز كرده است. [1]

چنانكه قبلا گفتيم حضرت علي عليه السلام علاوه بر اظهار حقانيت اهل بيت عليهم السلام براي خلافت رسول خدا صلي الله عليه و آله، از خلفا به دليل غصب خلافت و غصب فدك انتقاد نمود و به خليفه سوم به سبب تندروي ها و انحرافات وي هشدارهاي فراوان داد و با تمام وجود در جلوگيري از انحرافات مجاهدت نمود.

حضرت علي عليه السلام به عثمان فرمود: «ترا به خدا، ترا به خدا، درباره خويش بينديش. تو نابينايي نيستي تا تو را بينا سازيم و ناداني نيستي تا تو را علم آموزيم.»

«راهها آشكارند و علم هاي دين بر پا. بدان كه برترين بنده نزد خدا پيشواي دادگراست كه هم هدايت شده باشد و هم هدايت كند و سنت معلوم را بر پاي دارد و بدعت هاي ناشناخته را بميراند. سنت ها روشن و نورانيند و نشانه هاي مشخص دارند. بدعت ها نيز آشكارند و علامت هايي دارند. بدترين مردم نزد پروردگار، پيشواي ستمگري است كه خود گمراه است و مردم را نيز گمراه مي نمايد... پس تو با اين سن و سال آلت دست «مروان» مباش تا هر جا كه دلش بخواهد تو را به دنبال خود ببرد!» [2] .

اما عثمان متنبه نشد و عاقبت گرفتار خشم مسلمانان گرديد.

به هر حال آنچه مسلم است اين است كه علي بن ابي طالب عليه السلام از سر خيرخواهي براي امت اسلام مطالب لازم را به خلفا متذكر مي شد اما از آنجا كه امام عليه السلام قدرتي نداشت نمي توانست جلوي آن بدعت ها و انحرافات را عملا بگيرد.


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 9، ص 308.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 164.