بازگشت

زندگاني اميرمؤمنان علي در عصر خلفا


پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، آنگاه كه علي عليه السلام از مصوبات سقيفه آگاهي يافت، مخالفت خود را صريحا اعلام فرمود. و از رفتن به مسجد، جهت بيعت با ابوبكر خودداري كرد. خليفه به خاطر ترس از واكنش علي عليه السلام و پيروانش كساني را به منزل امام عليه السلام فرستاد تا حضرت عليه السلام را با زور به مسجد بياورند.

علي عليه السلام نه تنها با ابوبكر بيعت نكرد، بلكه خلافت را از حقوق خود دانست كه غاصبانه تصاحب شده است. و در جاهاي مختلف، به مناسبت هاي گوناگون اين حقيقت را بازگو نمود. حضرت عليه السلام در جواب كسي كه مي گفت چقدر علي بر حكومت حريص است فرمود: «انما طلبت حقا لي» [1] ؛ من در مطالبه حقي هستم كه براي من ثابت است.


همچنين فرمود:«ان محلي منها محل القطب من الرحا» [2] جايگاه من در حكومت و خلافت جايگاه استوانه ي (وسط) سنگ آسياست.

اما وقتي خلافت ابوبكر را ثابت شده دانست به خاطر مصالحي كه در جامعه ي نوپاي اسلامي وجود داشت از مطالبه حق خويش صرف نظر نمود و سكوت اختيار كرد. البته سكوتي همراه با درد و رنج كه دركش براي ما ممكن نيست. امام عليه السلام در اين باره فرمود:

«پس من رداي خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپيچيدم در حالي كه در اين انديشه فرورفته بودم كه با دست تنها (با بي ياوري) به پا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط اختناق و ظلمتي كه پديد آوردند صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان باايمان را تا واپسين دم زندگي به رنج وامي دارد.

(عاقبت) ديدم بردباري و صبر بر عقل و خرد نزديك تر است لذا شكيبايي ورزيدم ولي به كسي مي ماندم كه خاشاك چشمش را پركرده و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند.» [3] .

و در شوراي شش نفري، پس از تعيين و انتخاب عثمان از طرف عبدالرحمن بن عوف فرمود:

«لقد علمتم اني احق بها من غيري» [4] .

شما مي دانيد من از همه براي خلافت شايسته ترم.


... فدع عنك قريشا و تركاضهم في الضلال و تجو لهم في الشقاق و جماحهم في التيه... [5] امام علي عليه السلام


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 172.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 3.

[3] همان، خطبه‏ي 26.

[4] همان، خطبه‏ي 74.

[5] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 9، ص 306. قريش را همراه با تلاششان در گمراهي، جولانشان در اختلاف، و سرکشي آنها در ضلالت و گمراهي واگذار.