بازگشت

كرامت در استخدام وسيله


يكي از سياست هاي كلي اهل بيت عليهم السلام اين بود كه براي رسيدن به هدف از وسايل باطل بهره نمي گرفتند. اين مطلب موارد عيني فراواني در زندگي آن بزرگواران دارد. در


اينجا به عنوان نمونه برخي از آنها را متذكر مي شويم.

عدم پذيرش ابوسفيان: هنگامي كه تعدادي از مسلمانان در سقيفه بني ساعده با ابوبكر به عنوان خليفه ي مسلمين بيعت كردند. عده اي ديگر مخالفت نمودند و ولايت او را قبول نكردند. اما اغراض مخالفان يكسان نبود. عده اي چون خلافت او را مخالف وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانستند از بيعت سرباز زدند و عده اي ديگر براي ايجاد تشتت و تفرقه در ميان مسلمانان و سوء استفاده از اوضاع آشفته ي جامعه اسلامي. ابوسفيان و بني اميه جزء دسته دوم بودند.

ابوسفيان بعد از جريان سقيفه خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد و گفت:«يا علي امدد يدك ابايعك»؛ يا علي دستت را بده تا با تو بيعت كنم. و اين قصيده را سرود:



بني هاشم لا تطمعوا الناس فيكم

و لا سيماتيم بن مرة او عدي



فما الامر الا فيكم و اليكم

و ليس لها الا ابوحسن علي



ابا حسن، فاشدد بها كف حازم

فانك بالامر الذي يرتجي ملي... [1] .



اما از آنجا كه علي عليه السلام نيت سوء ابوسفيان را مي دانست و به فساد عقيده او يقين داشت حاضر نشد دستش را در دست ابوسفيان قرار دهد؛ گرچه ممكن بود به خلافت كه حق خود مي دانست برسد.

رفض دروغ: بعد از كشته شدن عمر، در شورايي كه با نظر وي تعيين شده بود تا رهبر آينده را مشخص كند به علي عليه السلام گفتند: با تو بيعت مي كنيم به شرط اينكه به كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سيره ابوبكر و عمر عمل كني.

علي عليه السلام در پاسخ فرمود: «اسير فيكم بكتاب الله و سنة نبيه ما استطعت» [2] من بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله تا حد توان عمل خواهم كرد.


به عثمان پيشنهاد شد، قبول كرد. مجددا به علي عليه السلام گفتند. حضرت عليه السلام قول سابق خود را تكرار كرد و در نتيجه عثمان انتخاب شد.

اگر امام يك سياستمدار، بدون اصول مشخص و مقدس بود مي بايست ظاهرا در جلسه قبول كند و پس از اينكه زمام قدرت را به دست گرفت نفي نمايد. اما محال است علي عليه السلام براي رسيدن به هدف از دروغ استفاده كند.

نبستن آب به روي دشمن: در جنگ صفين وقتي معاويه بر كرانه هاي فرات مسلط شد آب را به روي سپاهيان علي عليه السلام بست و پيشنهاد حضرت را براي مذاكره قبول نكرد. اما هنگامي كه سپاهيان حضرت عليه السلام قهرمانانه كرانه ها را در اختيار گرفتند و علي عليه السلام بر فرات مسلط شد آب را به روي سپاه معاويه نبست؛ زيرا اين عمل را خلاف سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و خلاف شهامت و فتوت مي دانست. و پيروزي را از راه صحيح و مجاز طلب مي كرد.

همچنين وقتي امام حسين عليه السلام با سپاه تشنه حر بن يزيد رياحي برخورد كرد به اصحاب خود دستور داد: آبهايي كه در اختيار داريد به سپاهيان حر بدهيد. حتي حيوانات آنها را نيز سيراب كردند. در حالي كه مي توانستند با محاصره، آنان را از تشنگي هلاك سازند و سپاه حر را نابود كنند.

برخورد منفي ائمه عليهم السلام با بسياري از قيام ها و سردمداران آنها نيز از همين قبيل مي باشد. گرچه آنها نيز دشمن امامان را هدف قرار مي دادند، اما چون در خط قرآن و ولايت نبودند، امامان عليهم السلام، آنان را از خود طرد مي كردند. بنابراين سنت و سيره ي ائمه عليهم السلام اين بود كه از وسايل نامشروع براي رسيدن به حق بهره نگيرند.


پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 126؛ اي بني‏هاشم! مبادا مردم عموما و قبيله‏هاي «تيم و عدي» خصوصا در شما طمع کنند. حکومت از آن شماست و کسي جز علي بن ابي‏طالب شايسته آن نيست. اي علي! محکم آن را بگير که تنها تو شايسته و صلاحيت آن را دارا مي‏باشي.

[2] همان.