بازگشت

رجعت همه جانبه ارزش هاي جاهلي


چنان كه از فرمايشات امام حسين عليه السلام در موارد مختلف استنباط مي شود و كتاب هاي تاريخ نيز آن را تأييد مي كند، جامعه عصر يزيد از جهات مختلف به عقب برگشته بود. امام عليه السلام هرگز از گناهان و كارهاي ناروا كوچكي كه ميان عامه مردم شايع بود سخن نگفت بلكه از تغيير رويه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي و بازگشت آنها از حالت اسلامي به حالت جاهلي شكوه مي كرد. حتي اگر گروه بي شماري از مردم به قانون اسلام عمل نمي كردند باز نمي توانست چنان شرايط و اوضاع ناگواري به وجود بياورد كه ولي خدا و حجت حق را به ستوه آورده و آرزومند شهادت سازد. آنچه تأثر فرزند رسول خدا را برمي انگيخت، ترك سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن كريم در تمام شؤون فردي و اجتماعي بود


كه در عصر يزيد تحقق پيدا كرده بود.

«سقيفه بني ساعده» اولين بدعت و انحرافي بود كه بدعت ها و انحراف هاي ديگر را به دنبال آورد و مجموع بدعت هايي كه در عصر خلفاي سه گانه، معاويه و يزيد بن معاويه به وجود آمد، بار ديگر جاهليت را با همه ويژگي هايش زنده كرد و ارزش ها و سنت هاي الهي را نابود ساخت. تبعيض نژادي در عصر خليفه دوم پايه گذاري، و در زمان معاويه به اوج خود رسيد. و بدين طريق نظام طبقاتي عصر جاهليت دوباره تحقق يافت؛ تعصبات قبيله اي در زمان عمر و عثمان شروع شد و در عصر يزيد به اوج خود رسيد به نحوي كه اموي ها خود را از همه افراد جامعه بالاتر مي دانستند و به چيزي جز منافع خود فكر نمي كردند؛ زمامداري لجام گسيخته در عصر خلفاي سه گانه پايه گذاري شد، و با سلطنت يزيد گسترش يافت. در اين راه خون هزاران بي گناه به زمين ريخته شد؛ شرب خمر و لهو و لعب از زمان معاويه آغاز، و در زمان يزيد در كل جامه شيوع يافت. به نحوي كه مردم در شهرهاي مكه و مدينه نيز گرفتار لهو و لعب شدند! اموي ها به جاي سفارش مردم به تدبر و قرائت قرآن كريم، آنها را به خواندن شعر توجه دادند و با مكتب تراشي و سركوب عالمان وارسته و دين شناس، جامعه را به سرگرداني معنوي مبتلا ساختند؛ با ترويج دنياگرايي مردم را از آخرت و خداي جهان آفرين غافل نمودند.

طبيعي بود كه در چنين محيطي، انسان آزاده و باايماني همچون حسين بن علي عليه السلام، آرزوي مرگ كند و براي بيدار ساختن مردم با تمام وجود به پا خيزد.