بازگشت

شرك و كفر يزيد


يزيد بن معاويه برخلاف پدرش كه خود را مسلمان وانمود مي كرد پرده از روي چهره پرتزوير و كفرآلود بني اميه برداشت و هدف اصلي خاندان بني اميه از حكومت را آشكار ساخت. يزيد كه در فكر خام خود كار دين داران و اسلام را تمام شده تلقي مي كرد يكسره به فكر شراب و عياشي بود. در جريان كربلا، آشكارا از شكست كفار قريش در برابر مسلمانان در جنگ بدر اظهار تأثر و اندوه نمود و كشتن فرزندان پيغمبر و خاندان وحي را به حساب انتقام از پيامبر صلي الله عليه و آله عنوان كرد و آرزو كرد اجداد و پدران وي بودند و شهادت فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله را مي ديدند و به او مي گفتند اي يزيد دست تو شل مباد و در پايان گفت: بني هاشم با ملك و قدرت بازي كردند. پس بايد دانست نه خبري آمده و نه وحيي نازل گرديده است. [1] .



از شواهد ديگري كه بر كفر يزيد دلالت مي كند، قصيده اي است كه ابن جوزي از وي نقل كرده است؛ يزيد قصيده را چنين سروده است: اي عليه [2] نزد من بيا و مرا شراب


بنوشان و نغمه بخوان چرا كه مرا با مناجات (خدا) دوستي و الفتي نيست. اي عليه داستان جد بزرگوارم ابوسفيان را براي من بخوان، آن هنگامي كه (براي جنگ با مسلمانان) به احد رفته بود (و آن چنان در برابر محمد صلي الله عليه و آله مقاومت كرد و از مسلمانان كشت) كه محمد عده اي را گماشت كه بر كشتگان مسلمانان بگريند! اي عليه، نزد من آي و به من مي بنوشان، همان مي كه تشنگان را خوش آيد و از انگورهاي شام باشد! اي عليه، آنگاه كه ما به گذشته (در دوران جاهليت) واپس مي نگريم. شراب را پي در پي حلال مي بينيم! اي ام حيم [3] پس از مرگم، شوهر اختيار كن و آرزوي ملاقات مرا (در دنياي ديگر) در دل مدار؛ زيرا آنچه درباره قيامت و روز رستاخيز گفته اند، سخنان تاريك و باطلي است...!» [4] .

علاوه بر اينكه يزيد در موارد متعدد علنا شرك و كفر خود را اظهار مي دارد رفتار و كردار او نيز گواه اين مدعاست. يزيد بيش از سه سال حكومت كرده است. سال اول خاندان امام حسين عليه السلام و آن حجت خدا را به شهادت رساند. سال دوم مدينة الرسول را قتل عام و غارت نمود و سال سوم كعبه (خانه خدا) را به منجنيق بست. [5] بدون ترديد هيچ يك از اين جنايت هاي فجيع از انسان موحد و مسلمان صادر نمي شود.

سبط بن جوزي در اين باره مي نويسد:«صالح فرزند احمد بن حنبل مي گويد: من به پدرم گفتم كه مردم ما را به دوستي يزيد نسبت مي دهند. پدرم گفت: فرزندم آيا ممكن است كسي داراي ايمان باشد و با اين حال يزيد را دوست بدارد؟! گفتم: پس چرا او را لعن نمي كني؟ پدرم گفت: چگونه او را لعن نكنم كسي را كه خداوند در كتاب خود او را لعنت كرده است؟! گفتم: در كجاي قرآن خداي متعال يزيد را لعن نموده؟ پاسخ داد آنجا كه مي فرمايد: «فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله فاصمهم و اعمي ابصارهم» [6] فرزندم آيا فسادي بزرگ تر از قتل نفس و كشتن (بر


خلاف حق) وجود دارد؟» [7] .


پاورقي

[1] الغدير، ج 3، ص 260.



ليت اشياخي ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل‏



قد قتلنا القوم من ساداتهم

و عدلنا ميل بدر فاعتدل‏



فاهلوا و استهلوا فرحا

من بني‏احمد ما کان فعل‏



لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء و لا وحي نزل.

[2] نام يکي از معشوقه‏هاي او بوده است.

[3] ام‏احيم کنيه همان عليه بوده است.

[4] تذکرة الخواص، سبط بن جوزي، ص 260.

[5] مروج الذهب، ج 3، ص 84 - 80.

[6] محمد صلي الله عليه و آله، (47)، آيات 22 و 23. اگر (از اين دستورها) رويگردان شويد، جز اين انتظار مي‏رود که در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندي کنيد؟! آنها کساني هستند که خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته گوش‏هايشان را ذکر و چشم‏هايشان را کور کرده است.

[7] تذکرة ابن‏جوزي، ص 257.