بازگشت

تبديل خلافت به سلطنت


يكي از خيانت هاي معاويه به جهان اسلام، موروثي كردن خلافت اسلامي بود. وي بدون در نظر گرفتن معيارهاي ديني فرزندش يزيد را كه جواني نادان و فاسد بود به عنوان زعيم جامعه اسلامي معرفي كرد.

معاويه كوشش زيادي كرد كه براي وليعهدي يزيد از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد، لذا نامه هاي متعددي در اين باره به امام حسين عليه السلام و سران قبايل نوشت، امام عليه السلام در پاسخ نامه اش جواب كوبنده اي به او داد [1] كه در مبحث بعد آن را ذكر خواهيم نمود. و در مقابل معاويه كه جهت اخذ بيعت براي يزيد در مدينة النبي سخن مي گفت فرمود:«... مطلبي را كه درباره ي كمالات (!) يزيد و لياقت وي براي اداره امور امت اسلامي نوشته بودي،


فهميدم.

اي معاويه تو يزيد را چنان توصيف كرده اي كه گويا شخصي را مي خواهي معرفي كني كه زندگي او بر مردم پوشيده است، و يا از غايبي خبر مي دهي كه مردم او را نديده اند و يا در اين مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آورده اي! نه، يزيد آن چنان كه بايد، خود را نشان داده و باطن خود را آشكار ساخته است. يزيد جوان سگ باز و كبوتر باز و بلهوسي است كه عمرش با ساز و آواز و خوشگذراني سپري مي شود. يزيد را اين گونه معرفي كن و اين تلاش هاي بي ثمر را كنار بگذار.

گناهاني كه تاكنون درباره ي اين امت بر دوش خود بار كرده اي بس است، كاري نكن كه هنگام ملاقات پروردگار بار گناهانت از اين سنگين تر باشد! تو آنقدر به روش باطل و ستمگرانه خود ادامه دادي و با بيخردي مرتكب ظلم شدي كه كاسه صبر مردم را لبريز نمودي...».» [2] .

معاويه كسي را براي خلافت معرفي كرد كه سراپا غرق در فساد بود. عبدالله بن حنظله غسيل الملائكه بعد از آنكه از سفر شام برگشت به مردم گفت: در شام نماندم زيرا ترسيدم از آسمان سنگ ببارد!» وي با پسرانش بر عليه يزيد قيام كرد و كشته شد. او درباره مبارزه خودش با يزيد گفت: سوگند به خدا من خروج نكردم مگر اينكه مي ترسم از آسمان سنگباران شوم چون يزيد مردي است كه شراب مي نوشد و نماز را رها كرده است. [3] .

معاويه با تعيين جانشين براي خود، به غصب خلافت اسلامي قانع نشد و آن را به سلطنت تبديل كرد و با احياء سنن جاهلي، اصول اسلامي و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله را زير پا نهاد. (اين موضوع در بخش زمينه هاي سياسي به طور مفصل بحث خواهد شد).


... و متي كنتم يا معاوية ساسة الرعية و ولاة امر الامة؟ بغير قدم سابق و لا شرف باسق. [4] امام علي عليه السلام.


پاورقي

[1] الامامة و السياسة، ابن‏قتيبه، ج 1، ص 202.

[2] الامامه و السياسة، ج 1، ص 209.

[3] مروج‏الذهب، ج 3، ص 79؛ ابوالشهداء، عقاد، ص 78 به نقل از الکامل، ج 3، ص 588.

[4] نهج‏البلاغه، نامه 10. شما (بني‏اميه) اي معاويه! چه وقت لياقت فرمانروايي بر مردم داشتيد در حالي که نه سابقه خوبي داريد و نه هيچ فضيلتي براي شما ثبت شده است.