بازگشت

الحاق زياد به ابوسفيان


از ضروريات اسلام اين است كه فرزند متعلق به همسر اصلي است و به تجاوزگر (عمدا يا سهوا) تعلق نمي گيرد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اين مطلب را بارها بيان فرمود كه «الولد للفراش و للعاهر الحجر»؛ فرزند از آن پدر است و براي تجاوزگر چيزي جز سنگ نيست و همچنين فرمود:«اگر كسي شخصي را به پدر خود نسبت دهد در حالي كه مي داند او از پدرش نيست بهشت بر او حرام خواهد بود. و از بزرگ ترين افتراآت اين است كه كسي را به غير پدرش نسبت دهند.» [1] .

امت اسلام نيز تا سال 44 هجري به اين سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله ملتزم بودند. و به عنوان اصل مسلم ديني مورد توجه قرار مي دادند. ليكن معاويه در اين سال مدعي شد پدرش


ابوسفيان، در زمان جاهليت با «سميه» مادر زياد كه زن «عبيد» بود همبستر شده و سميه از وي باردار شد، و «زياد» به دنيا آمده است. [2] معاويه ادعاي خود را مستند به شهادت ابومريم شلولي، قواد زمان جاهليت مي نمود. [3] .

الحاق «زياد» به ابوسفيان برخلاف سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و يك امر جاهلي بود كه علنا توسط معاويه در اسلام انجام گرفت! و مورد اعتراض مسلمانان واقع گرديد اما او به اعتراض آنها اعتنا نكرد. و اگر كسي «زياد» را به ابوسفيان نسبت نمي داد، معاويه خشمگين مي شد. به همين جهت يزيد بن ربيعه گفت:



«اتغضب ان يقال ابوك عف

و ترضي ان يقال ابوك زاني» [4] .



آيا خشمناك مي شوي كه بگويند پدرت پاكدامن بود و خشنود هستي كه بگويند پدرت زنا كرده است؟


اي معاويه... ما در گذشته از هم جدا شديم، زيرا ما ايمان آورديم و شما به كفر خود باقي مانديد. [5] امام علي عليه السلام


پاورقي

[1] الغدير، ج 10، ص 217 به نقل از مسند احمد، ج 4، ص 186؛ مسند ابي‏داود الطياس، ص 169 و الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 21.

[2] الاجتهاد في مقابل النص، ص 353، الغدير، ج 10، ص 218.

[3] مروج الذهب، ج 3، ص 15.

[4] الغدير، ج 10، ص 220.

[5] نهج‏البلاغه، نامه 64.