بازگشت

دشمني با پيامبر اكرم و اهل بيت


چنان كه در مباحث جريان نفاق در عصر رسالت گفتيم، عده اي از صحابه به خاطر جاه طلبي و عدم ايمان واقعي به قرآن و رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و آله، حرمت آن حضرت صلي الله عليه و آله را حتي در محضرش رعايت نمي كردند و اوامرش را فرمان نمي بردند. در عصر حاكميت معاويه اين حركت تشديد شد و به دشمني جدي با پيغمبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام منجر گشت. معاويه با جعل احاديث كذب سعي كرد مقام پيامبر صلي الله عليه و آله را از حد يك انسان عاقل و منظم و مسلمان هم پايين تر بياورد. معاويه خود سوگند ياد كرد كه نام پيامبر صلي الله عليه و آله را دفن خواهد نمود. زبير بن بكار از مطرف فرزند مغيره بن شعبه نقل مي كند:«من همراه پدرم مغيره به مسافرت شام رفته و بر معاويه وارد شده بوديم. پدرم هر شب به مجلس شبانه معاويه


مي رفت و وقتي به خانه برمي گشت - با اين كه خود از داهيان به نام عرب بود - از فراست و كياست معاويه سخن مي گفت. اما يك شب پس از اين كه از نزد معاويه به خانه برگشت، از غذا خوردن امتناع ورزيد، و من او را سخت پريشان ديدم. ساعتي درنگ كردم، زيرا مي پنداشتم ناراحتي پدرم از اعمالي است كه از ما سر زده، و يا حادثه اي در كار ما و موقعيت ما رخ داده و كم و كاستي به وجود آمده باشد. از اين رو علت ناراحتي او را پرسيدم. گفت: فرزندم! من از نزد خبيث ترين و پليدترين مردم بازگشته ام! گفتم: هان! براي چه؟ گفت: مجلس معاويه خالي از اغيار بود، و ما با هم خيلي خصوصي و با نهايت صميميت سخن مي گفتيم. من به او اظهار داشتم: اي اميرالمؤمنين! تو به آرزوهايت رسيده اي، حال اگر با اين سن كهولت به عدل و داد اقدام كني و با ديگران به مهرباني رفتار نمايي خيلي بجا و شايسته است. اگر نظر لطفي به - بني هاشم - كني و با ايشان صله رحم بنمايي چه مانعي دارد؟... اينها عموزاده هاي تو هستند. [1] با آنها نيكي و صله ي رحم بنما، تا در روزگاران از تو نام نيكي به يادگار بماند. معاويه جواب داد: «واي بر تو! اين آرزويي سخت دور از دسترس و انجام ناشدني است ابوبكر به حكومت رسيد، و عدالت ورزيد، و آن همه سختي ها تحمل كرد، اما وقتي مرد نامش نيز مرد. آنگاه عمر به حكومت رسيد، كوشش ها كرد ولي وقتي كشته شد نامش نيز از ميان مردم رفت. آنگاه برادر ما عثمان به خلافت رسيد. مردي از نظر نسب چون او نبود! و كرد آن چه كرد اما تا كشته شد نامش فراموش گرديد.


در حالي كه نام اين مرد، فرزند ابوكبشه (مقصود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است، و اين لقبي است كه كفار قريش به طعنه به آن حضرت داده بودند) [2] را هر روز پنج بار در سراسر جهان اسلام به فرياد بانگ مي زنند و به بزرگي ياد مي كنند:«اشهد ان محمدا رسول الله»! تو فكر مي كني چه عملي در چنين شرايطي باقي خواهد ماند؟ و چه نام نيكي پايدار است، اي بي مادر؟

نه، به خداي سوگند آرام نخواهم نشست مگر اين كه نام او را دفن كنم؛ و اين ذكر و ياد را به خاك سپارم!» [3] .

معاويه به سوگند خويش وفادار ماند، و نهايت كوشش خويش را در راه انجام آن به كار برد... احاديثي كه به دستور او درباره پيامبر صلي الله عليه و آله جعل شد. حضرت صلي الله عليه و آله را از حد يك انسان معمولي نيز پايين تر آورد. لذا متفكراني همانند دكتر صالح ورداني يكي از علل گرايش خود به مكتب تشيع و دور شدن از اهل سنت را تصوير نامطلوب اهل سنت و جماعت از پيامبر صلي الله عليه و آله ذكر مي كنند. او مي گويد شخصيتي كه اهل سنت از رسول خدا صلي الله عليه و آله ارائه كرده اند به هيچ وجه قابليت عشق ورزي و پيروي نيست و مواردي را به عنوان نمونه ذكر كرده اند. ما نيز برخي از آنها را از منابع معتبر به اختصار متذكر مي شويم.


پاورقي

[1] بني‏هاشم از نظر نسب به هاشم بن عبد مناف مي‏رسند، و بني‏اميه هم به عبد شمس بن عبد مناف مي‏رسند. لذا عبد مناف جد مشترک بني‏هاشم و بني‏اميه است؛ اما به تعبير علي عليه‏السلام هرگز «اميه» همچون «هاشم» و «حرب» بسان «عبدالمطلب» و «ابوسفيان» مانند «ابوطالب» نبودند و نيز هيچ مهاجري همچون آزاد شده از بند اسيري نيست. هرگز آلوده نسب، مانند خاندان و دودمان پاک و معصوم نمي‏باشد. (نامه 17 نهج‏البلاغه).

[2] در جنگ احد، پس از شکست مسلمانان، ابوسفيان به عنوان استهزاء و تمسخر پيامبر را ابن ابي‏کبشه ناميد. ر.ک: انساب الاشراف، ج 1، ص 91 و 327.

[3] مروج الذهب، ج 3، ص 454؛ شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 463؛ الاخبار الموفقيات، ص 576.