بازگشت

يزيد بن معاويه


يزيد فرزند معاوية بن ابي سفيان از كريه ترين چهره هاي تاريخ بشريت است. و سياه ترين صفحات تاريخ بشر صفحاتي است كه در آن، شرح زندگي يزيد ثبت شده است. درباره ماهيت اين عنصر پليد اموي در بخش زمينه هاي شخصيتي به طور مفصل


سخن خواهد رفت اما اجمال مطلب اين است كه او تربيتش تربيت مسيحي بود؛ و با مسيحيت بيش از اسلام آشنا بود. و فرزندش خالد را نيز به مسيحيان سپرد. و هرگز با آنها جنگ نكرد. [1] .

عقاد مي گويد:«يزيد جوان بدخويي بود كه شب و روزش را در ميگساري و اشتغال به تار مي گذراند و از مجلس زن ها و ندمايش برنمي خاست مگر براي شكار و روزهايي را در شكار بي اطلاع از جريان امور كشور سر مي كرد.» [2] .

همچنين مي گويد: «علاقه شديد يزيد به شعر، او را به ميگساري و معاشرت با شعراء و ندماء راغب كرده بود... توجه او به تربيت يوزها و بوزينگان او را در عداد و همرديف صاحبان يوز و بوزينه قرار داد. يزيد بوزينه اي داشت كه آن را ابوقيس مي خواند، و لباس حرير به آن مي پوشاند و آن را به طلا و نقره زينت مي نمود و در مجالس شراب حاضر مي ساخت و در مسابقات اسب دواني بر الاغي سوارش مي كرد و تحريص مي نمود تا مسابقه را از اسب ها ببرد. او حتي در مدينة الرسول نيز از ميگساري، و گناه خودداري نمي كرد.» [3] .

بلاذري مي نويسد:«يزيد آدم فوق العاده خودسر، بي تدبير و بولهوس بود به طوري كه هوس هر كاري را مي كرد حتما آن را انجام مي داد.» [4] و مسعودي مي گويد:«يزيد صاحب

طرب، و بازها و سگ هاي شكاري و بوزينه ها و يوزها و مجالس شراب بود.» [5] .

اگر درباره يزيد بن معاويه هيچ مطلبي نداشتيم به جز كلام نوراني امام حسين عليه السلام كه فرمود: «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد». [6] در معرفي او كفايت مي كرد.


يزيد بزرگ ترين جنايات تاريخ را مرتكب شده است. وي در اولين سال سلطنتش سبط پيامبر صلي الله عليه و آله، امام حسين عليه السلام و فرزندانش و اصحابش را با فجيع ترين وضع به شهادت رساند و در سال دوم مدينة الرسول را غارت نموده و خون بهترين شخصيت هاي روزگار را مباح ساخت. و در سومين سال سلطنتش با هتك حرمت مسجدالحرام و به منجنيق بستن خانه كعبه قبله مسلمانان و سوزندان سقف و پرده هاي كعبه جنايات خود را به اوج رسانيد. [7] .


و انك لذهاب في التيه رواغ عن القصد.... [8] .


پاورقي

[1] مروج‏الذهب، ج 3، ص 3.

[2] ابوالشهداء، عقاد، ص 21 و 3.

[3] همان، ص 77، الکامل، ابن‏اثير، ج 3، ص 317.

[4] انساب الاشراف، بلاذري، ج 4، قسمت دوم، ص 1.

[5] مروج الذهب، ج 3، ص 16 - 15.

[6] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 285، به نقل از اللهوف، ص 10 و بحارالانوار، ج 44، ص 324. ترجمه: وقتي امت گرفتار شخصي مانند يزيد شد فاتحه اسلام خوانده شده است.

[7] الامامة و السياسة، ج 1، ص 233؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 224، تاريخ طبري، ج 4، ص 370.

[8] نهج‏البلاغه، نامه 28، تو (اي معاويه!) در بيابان گمراهي رواني و از راه راست رويگردان.