بازگشت

خليفه دوم و تبعيض نژادي


در عصر خليفه دوم برخلاف نص صريح قرآن و سنت رسول الله صلي الله عليه و آله، سياست تبعيض نژادي بنيان نهاده شد و در تدابير احكام، مقررات و مواضعي كه در شرايط و مناسبتها حالات مختلف داشت حقوق غير عرب پايمال گرديد و عرب بر عجم تفضيل و برتري يافت. و اعراب نيز برخي بر برخي ديگر برتري پيدا كردند. اين سياست پيامدهاي بسيار بدي در جهان اسلام به بار آورد كه يكي از آنها گرايش مسلمانان به دنيا و به وجود آمدن اختلاف طبقاتي در بين آنان مي باشد. ابن ابي الحديد مي نويسد:«عمر در پرداخت اموال به مسلمانان، قانون مساوات عصر پيامبر صلي الله عليه و آله را نقض كرد او سابقين در اسلام را بر مسلمانان ديگر؛ مهاجرين از قريش را بر غير قريش، مهاجرين را بر همه انصار و عرب را بر عجم و غير برده را بر بردگان ترجيح و برتري داد. [1] .

اين سياست عمر را امويان دقيقا به اجرا درآوردند و تا قرن ها آثار و نتايج آن استمرار


يافت. نصوص تاريخي، اين جنبه از سياست عمر را كه مظاهر مختلفي داشت روشن مي سازد:

الف - تحريم مدينه بر غير عرب: عمر نمي گذاشت احدي از عجم وارد مدينه شود.... لذا بين او و ابن عباس بدين خاطر كه ابن عباس و پدرش دوست داشتند غير عرب در مدينه بسيار باشند مشاجره اي درگرفت ابن عباس به او گفت: اگر بخواهي آنها را بكشيم؟ عمر گفت: دروغ مي گويي! (آيا) بعد از آن كه به زبان شما سخن گفتند و به جانب قبله ي شما نماز خواندند و حج شما را به جاي آوردند؟! [2] .

ب - عدم قصاص عرب در مقابل عجم: «عبادة بن صامت» از مردي نبطي خواست چهارپاي او را نگه دارد اما او سرباز زد. عباده او را زد و سرش را زخمي كرد. عمر خواست از او قصاص كند «زيد بن ثابت» به او گفت: آيا در مقابل برده اي از برادرت قصاص مي كني؟ عمر نيز قصاص نكرد و به ديه حكم كرد. [3] .

ج - تبعيض در تقسيم اموال: عمر در تقسيم بيت المال عرب را بر عجم و قرشي را بر غير قرشي تفضيل و برتري بخشيد. او مردم را براساس حسب و نسبشان به ترتيب ثبت نام كرده بود و بعد از اتمام اسامي آنها عجم را نوشته بود. [4] .

عمر حتي در مورد زنان پيامبر صلي الله عليه و آله سياست تبعيض را اجرا كرد: به جويرية شش هزار درهم داد و به عايشه دوازده هزار درهم پرداخت نمود و گفت: زني اسير را در رديف دختر ابوبكر صديق قرار نمي دهيم. [5] .

د- هم كفو نبودن عجم با عرب: عمر با انگيزه تحقير عجم و برتري بخشيدن عرب، تزويج زنان عرب بر غير عرب را ممنوع كرد. اين سياست چنان اجرا شد كه بين موالي و همسران عرب آنان جدايي افكند. [6] .

اين سياست عمر در فقه اهل سنت نيز منعكس


گرديد. حنفيان گفته اند: قريشي ها كفو يكديگرند و آن دسته از موالي كه پدر و مادر مسلمان داشته باشند كفو يكديگرند. و برخي از شافعيه فتوا داده اند به اين كه عجم كفو عرب نيست و ابوحنيفه و ياران او گفته اند: زن قرشي جز به مرد قرشي و زن عرب جز به مرد عرب تزويج نمي شود. [7] .

ه- قلع و قمع عجم: معاويه خطاب به زياد مي نويسد:«وقتي نامه ام به دستت رسيد عجم ها را ذليل كن و به آنان اهانت نما و آنان را تار و مار و آواره كن. از آنان كمك مگير و هيچ حاجتي براي آنان انجام مده به خدا سوگند، تو فرزند ابوسفياني، برادرم! تو نزد من راستگويي. تو همان كسي هستي كه نامه ي عمر را بر اشعري در بصره خواندي.... و او پس از شنيدن پيام عمر، ابن ابي معيط را با طنابي به طول پنج وجب فرستاده و گفت: «هر كس از اهل بصره پيش آمد اندازه بگير، هر كس از غلام ها و مسلمانان عجم را ديدي كه به پنج وجب مي رسد او را پيش آور و گردنش را بزن.» اما تو، ابوموسي را از تصميمش منصرف كردي و اين كار را از روي تعصبي كه نسبت به غلامان داشتي انجام داده اي، چون آن روز گمان مي كردي كه يك بنده ثقفي هستي! و نزد عمر رفتي و با اصرار او را از تصميمش برگرداندي و او را از تفرقه مردم ترساندي. [8] ... اي برادر من! اگر تو عمر را از انجام آن كار بازنمي داشتي و سنت او جاري مي گشت خدا آنها را قلع و قمع مي كرد. و ريشه شان را مي كند. و آنگاه خلفاي پس از او آن روش را ادامه مي دادند تا اين كه احدي از آنها باقي نمي ماند...» [9] .

و - مقررات سياست تبعيض نژادي

معاويه به زياد نوشت:«به موالي و كساني كه از عجم اسلام آورده اند نظر افكن و مطابق سنت عمر بن خطاب با آنها رفتار كن كه ذلت و خواري آنها در اين است:

عرب از آنها زن به همسري بگيرد و آن ها از عرب زن نگيرند؛


عرب از آنها ارث ببرد و آنها از عرب ارث نبرند؛

مقرري و ارزاقشان را اندك بده؛

در جنگ ها جلو انداخته شوند تا راه هموار كنند و درخت ها را قطع كنند؛

احدي از آنها در نمازي بر عرب امامت نكند؛

در حضور عرب كسي از آنها در صف اول قرار نگيرد مگر آن كه (عرب اندك باشد و) صف را تكميل كنند؛

احدي از آنها را بر سر حدي از سر حدات يا شهري از شهرها به ولايت مگمار؛

احدي از آنها سمت قضاء را متصدي نشود؛

و كسي از آنها حكم و فتوا ندهد؛

اين است سنت و روش عمر در موردآنها.... [10] .

چنانكه قبلا گفتيم اين سياست، بيگانه از اسلام و منافي با احكام و شرايع آن بود كه عمر ابداع كرد. و احتمالا خليفه از برخي علماي يهود و نصاري كه به او نزديك بودند اين خط مشي را گرفته بود زيرا او در بسياري از مسائل حساس به امثال كعب الاحبار، عبدالله بن سلام و تميم داري مراجعه مي نمود.

به هر حال سياست تبعيض نژادي خليفه دوم در عصر امويان نيز دنبال شد و پيامدهاي بسيار مخربي از خود به جاي گذاشت.

البته عمر در روزهاي آخر حكومت خود از اين تبعيضاتي كه قائل شده بود پشيمان شد و اعلام كرد:«و ان عشت هذه السنة ساويت بين الناس فلم افضل احمر علي اسود، و لا عربيا علي عجمي ص، و صنعت كما صنع رسول الله و ابوبكر.» [11] اما قبل از اصلاح اين وضع، كشته شد.


فاطمه زهرا عليهاالسلام از ابوبكر به خاطر غصب فدك رنجيد و تا زنده بود با او سخن نگفت. [12] ابن ابي الحديد


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه، ج 8، ص 111.

[2] سلمان فارسي، جعفر مرتضي عاملي، ترجمه حسيني، ص 138 به نقل از مروج الذهب، ج 2، ص 337 و طبقات ابن‏سعد، ج 3، ص 349.

[3] سلمان فارسي، به نقل از کنز العمال، ج 7، ص 303 و تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 31.

[4] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 8، ص 111، کنز العمال، ج 3، ص 309 و 315.

[5] سلمان فارسي، ص 142 به نقل از العثمانيه، ص 211.

[6] الايضاح، فضل بن شاذان نيشابوري، ص 280.

[7] سلمان فارسي، ص 143.

[8] اسرار آل محمد صلي الله عليه و آله، سليم بن قيس، چاپ هفتم، ص 153 - 152؛ سفينة البحار، ج 2، ص 165.

[9] همان، ص 154؛ نفس الرحمن، ص 144.

[10] اسرار آل محمد صلي الله عليه و آله، ص 154؛ سفينة البحار، ج 2، ص 165.

[11] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 154؛ شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 131.

[12] شرح نهج‏البلاغه، ج 6، ص 46.