بازگشت

تعدي و حق كشي


ويژگي ديگر سقيفه بني ساعده تجاوز و تعدي به حقوق اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و آله و غصب خلافت علي بن ابي طالب عليه السلام است. اين خلاف، اولين و بزرگ ترين خلافي است كه بعد از رحلت پيغمبر رخ داد و تجاوزها و خلاف هاي بعدي را به دنبال آورد.

حكومت و خلافت پيغمبر صلي الله عليه و آله حق مسلم علي عليه السلام بود كه ظالمانه غصب شد و مظلوميت اهل بيت عليهم السلام را ورق زد در اين جهت موضع آن حضرت قابل توجه است. علي عليه السلام نه تنها با ابوبكر بيعت نكرد و مخالفت خود را اعلام نمود، بلكه خلافت را از حقوق مسلم خود دانست كه به يغما رفته است و غاصبانه تصاحب شده است و به كرات اين حقيقت را بازگو نمود. حضرت در جواب كسي كه مي گفت: علي چقدر به حكومت حريص است، فرمود:

«انما طلبت حقا لي» [1] .

من در مطالبه حقي هستم كه براي من ثابت است.

«اري تراثي نهبا» [2] .


حق موروثي خودم را به غارت رفته مي بينم.

«ان محلي منها محل القطب من الرحي» [3] .

جايگاه من در حكومت و خلافت جايگاه محور سنگ آسياست. يعني محور حكومت اسلامي من هستم.

و در شوراي شش نفري پس از تعيين و انتخاب عثمان از طرف عبدالرحمن بن عوف فرمود:

«قد علمتم اني احق الناس بها من غيري و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الا علي خاصة» [4] .

شما مي دانيد من از همه براي خلافت شايسته ترم (اما) به خدا سوگند مادامي كه كار مسلمين رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد مخالفتي نخواهم كرد.

ابن ابي الحديد معتزلي مي نويسد:«متواتر از علي عليه السلام نقل شده است كه خود را مظلوم معرفي نموده و حق خود را به يغما رفته خوانده است همانند قول آن حضرت كه فرمود:«ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله حتي يوم الناس هذا؛ (بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله همواره مظلوم بوده ام حتي امروز!) نجزي قريشا عني الجوازي فانهم ظلموني حقي و اغتصبوني سلطان ابن عمي (خدايا قريش را كيفرها بده! كه آنها در حق من ظلم كردند و سلطنت پسر عم مرا غصب نمودند) و قد سمع صارخا ينادي انا مظلوم فقال: هلم فلنصرخ معا فاني ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله [5] ؛ (امام شنيد كسي فرياد دادخواهي سر مي دهد و مي گويد مظلومم. حضرت فرمود: بيا با هم ناله كنيم. من هم پس از رحلت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله همواره مظلوم بوده ام.) اما در اينكه چرا علي بن ابي طالب عليه السلام حق خود را از غاصبان نگرفت، سخن بسيار است به علت ضيق مجال تنها به نقل كلماتي از آن بزرگوار اكتفا مي كنيم:

«فنظرت فاذا ليس لي معين الا اهل بيتي فضننت بهم عن الموت و اغضيت علي القذي و شربت علي الشجي و صبرت علي اخذ الكظم و علي امر من طعم


العلقم» [6] .

نگاه كردم و ديدم (براي گرفتن حق خود) ياوري جز خاندان خويش ندارم، به مرگ آنان راضي نشدم، چشم هاي پر از خاشاك را فروبستم و با همان گلويي كه گويا استخواني در آن گير كرده بود (جرعه حوادث) را نوشيدم، با اينكه تحمل در برابر گرفتگي راه گلو و نوشيدن جرعه اي كه تلخ تر از حنظل است، كار طاقت فرساييي بود شكيبائي كردم هنگامي كه يكي از فرزندان ابولهب اشعاري مبني بر فضيلت و ذي حق بودن علي عليه السلام خواند حضرت فرمود:

«سلامه الدين احب الينا من غيره» [7] .

سلامت دين را بيش از چيز ديگر دوست دارم.

«لو لا مخافة الفرقة بين المسلمين و ان يعود الكمفر و يبور الدين لكنا علي غير ما كنا لهم عليه» [8] .

اگر ترس اين نبود كه مسلمانان متفرق شوند و دين خدا تضعيف شود (در مقابل خلفاء) غير از اين بودم كه هستم.

و در جاي ديگري مي فرمايد:

«ديدم صبر بر اين مصيبت برتر است از تفريق وحدت مسلمين و ريخته شدن خون آنها. چون مردم تازه با اسلام آشنا شده بودند، تفرق آنها منجر به تضعيف دين مي شد.» [9] .


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 172.

[2] همان، خطبه‏ي 3.

[3] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 3.

[4] همان، خطبه‏ي 74.

[5] شرح نهج‏البلاغه، ج 9، ص 305.

[6] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 26.

[7] الموفقيات، ص 580؛ شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 307.

[8] شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 308.

[9] همان.