بازگشت

حاكميت منطق شرافت قومي و قبيله اي


در سقيفه بني ساعده كسي از واقعه ي غدير خم و ولايت علي عليه السلام و شخصيت والاي او


سخن نمي گفت، هر كس شرافت خودش و قبيله اش را بيان مي كرد، گويي با رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله همه چيز دگرگون شده بود. چنان كه خليفه اول در سقيفه بني ساعده گفت:«ما مهاجران، اولين كساني هستيم كه اسلام را پذيرفتيم و ديگران به پيروي از ما اسلام را قبول كردند. ما از بستگان پيامبريم، و از نسب خوبي برخورداريم و همه قبايل عرب مديون قريش هستند...» [1] گفت و گوي حباب بن منذر و خليفه دوم در سقيفه نيز عمدتا درباره همين مسائل بود. [2] .

معناي سخن ابوبكر اين است كه آنچه اسلام و قرآن بر آن ارزش قائل بود، يعني «تقوا»، لااقل در امر زمامداري مسلمانان به كار نمي آيد.

به ديگر سخن، لازمه ي كلام ابوبكر اين است كه اگر بر فرض دو تن داوطلب زمامداري بودند، يكي با تقواي كمتر و از قبيله قريش و ديگري با تقواي بيشتر و كفايت بهتر از غير قريش، آن كه از قريش است مقدم خواهد بود! يعني لازم نيست زمامدار مسلمانان پرهيزكار، آگاه، پارسا و لايق باشد، آنچه مهم است و بايد محترم شمرده شود شرافت قبيله اي و بزرگي خاندان است كه در قريش خلاصه مي شود.

چنانكه خليفه اول به ابن عباس گفت:«مردم ميل نداشتند خلافت و نبوت هر دو در شما جمع گردد. براي اينكه اگر اين كار را كرده بودند افتخار و شرف شما خيلي بالا مي رفت!» [3] .

حتي در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز عده اي كه از پذيرش خلافت علي عليه السلام سرباز زدند، مشكل اصلي شان همين روحيه عصبيت بود. در اين باره حافظ، ابوعبيد هروي در تفسير خود «غريب القران» داستاني نقل مي كند. او مي گويد:«پس از آن كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در غدير خم آنچه را كه مأمور بدان بود تبليغ نمود و اين امر در بلاد شايع و منتشر شد جابر نضر بن حارث بن كلده عبدري آمد و خطاب به پيغمبر صلي الله عليه و آله نمود و گفت: به ما از طرف خداوند امر كردي كه گواهي به يگانگي خداوند و رسالت تو بدهيم و نماز و روزه و حج


و زكات را امتثال كنيم؛ همه را از تو پذيرفتيم و قبول كرديم؛ و تو به اينها اكتفا ننمودي تا اينكه بازوي پسر عمت (علي عليه السلام) را گرفتي و بلند نمودي و او را بر ما برتري دادي و گفتي «من كنت مولاه فعلي مولاه» آيا اين امر از طرف تو است يا از جانب خداوند؟ رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: قسم به خداوندي كه معبودي جز او نيست اين امر از جانب خداست. وي پس از شنيدن اين سخن به طرف شتر خود برگشت در حالي كه مي گفت: بار خدايا اگر آنچه محمد صلي الله عليه و اله مي گويد حق است بر ما سنگي از آسمان ببار. كه ناگهان سنگي از آسمان بر سر او فرود آمد و كشته شد! خداي متعال اين آيه شريفه را در اين حال نازل فرمود: «سأل سائل بعذاب واقع». [4] .

بنابراين ماهيت سقيفه بني ساعده از يك نگاه، همانا حاكميت شرافت قومي و قبيله اي و كنار گذاشتن معيارهاي اسلامي بود.


پاورقي

[1] الامامة و السياسة، ابن‏قتيبه دينوري، ج 1، ص 23.

[2] همان، ص 25.

[3] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 2، ص 58 - 57.

[4] الغدير، اميني، ج 1، ص 241، مجمع البيان، طبرسي، ذيل آيه‏ي اول سوره معارج.